کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصفح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تصفح
/tasaffoh/
معنی
۱. چیزی را بهدقت ملاحظه کردن.
۲. رسیدگی و جستجو کردن.
۳. کتابی را صفحهبهصفحه و بادقت مطالعه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصفح
فرهنگ فارسی معین
(تَ صَ فُّ) [ ع . ] (مص م .) 1 - چیزی را به دقت نگریستن . 2 - کتابی را صفحه به صفحه و به دقت مطالعه کردن .
-
تصفح
لغتنامه دهخدا
تصفح . [ ت َ ص َف ْ ف ُ ] (ع مص ) چیزی باستقصا بنگریستن . (زوزنی ). نگریستن چیزی باستقصا. (تاج المصادر بیهقی ). نظر کردن در ظاهر کار و جستجوی آن نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در کاری به خوب وجه نظر کردن و حاصل این تلاش تفحص و جستجو است . (غی...
-
تصفح
دیکشنری عربی به فارسی
جسته گريخته عباراتي از کتاب خواندن , چريدن
-
تصفح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasaffoh ۱. چیزی را بهدقت ملاحظه کردن.۲. رسیدگی و جستجو کردن.۳. کتابی را صفحهبهصفحه و بادقت مطالعه کردن.
-
واژههای همآوا
-
تسفه
لغتنامه دهخدا
تسفه . [ ت َ س َف ْ ف ُه ْ ] (ع مص )سفاهت شنوانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || جنبانیدن باد درخت را. (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). کج و سایه دار گردیدن باد شاخها را و جنبانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب...
-
جستوجو در متن
-
جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
دیکشنری فارسی به عربی
تصفح
-
چریدن
دیکشنری فارسی به عربی
تصفح , خدش , عشب
-
فتش
لغتنامه دهخدا
فتش . [ ف َ ] (ع مص ) کاویدن . (منتهی الارب ) تصفح . || پرسیدن وبسیار جستن . (اقرب الموارد). جستجو کردن . (غیاث ).
-
متصفح
لغتنامه دهخدا
متصفح . [ م ُ ت َ ص َف ْ ف ِ ] (ع ص ) نظرکننده در ظاهر کار و جستجوی آن نماینده . (آنندراج ). کسی که می نگرد ظاهر چیزی را و جستجو کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصفح شود. || آزماینده . (ناظم الاطباء). || ملاحظه ک...
-
ابن بطریق
لغتنامه دهخدا
ابن بطریق . [ اِ ن ُ ب ِ ] (اِخ ) ابوالحسن یا ابوالحسین بن حسن بن حسین بن علی بن محمدبن یحیی بطریق الحلی . محدث و عالم شیعی بمائه ٔ ششم هجری . او راست : کتاب خصایص در مناقب امیرالمؤمنین علی علیه السلام و به طبع رسیده . کتاب العمدة فی عیون صحاح الأخ...
-
بصری
لغتنامه دهخدا
بصری . [ ب َ ] (اِخ ) (436 هَ . ق . / 1044م .) محمدبن علی طیب ، ابوالحسن بصری . یکی از ائمه ٔ معتزله بود. در بصره متولد شد ودر بغداد سکونت گزید و هم در آنجا درگذشت . او راست :المعتمد. تصفح الادلة. غررالادلة. شرح الاصول الخمسة، که تمام در اصول فقه است...
-
ابوالحسین بصری
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین بصری . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ن ِ ب َ ](اِخ ) محمدبن علی بصری . از بزرگان علمای کلام و معاریف معتزله . او در بغداد اقامت داشت و بدانجا درگذشت .او راست کتابی در اصول به نام المعتمد که مأخذ محصول فخر رازی است و امام از این کتاب اقتباس کرده است ....
-
منطقی
لغتنامه دهخدا
منطقی . [ م َ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به علم منطق . (ناظم الاطباء). مربوط به علم منطق . مستدل . با استدلال . بر اساس برهان و دلیل : خردمندان را بنماییم به برهانهای عقلی و به حجتهای منطقی که آمدن مردم از کجاست . (زادالمسافرین ناصرخسرو چ برلین ص 4). ... ا...