کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصدق کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصدق کردن
لغتنامه دهخدا
تصدق کردن . [ ت َ ص َدْ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صدقه دادن و خیرات کردن . || عفو فرمودن و بخشیدن . (ناظم الاطباء). عفو کردن ، چنانکه دیه ٔ قاتل را اولیای مقتول . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تصدق و ترکیبات آن شود.
-
واژههای مشابه
-
تَصَدَّقَ
فرهنگ واژگان قرآن
صدقه داد
-
تَصَدَّقْ
فرهنگ واژگان قرآن
صدقه بده - ببخش
-
تصدق دادن
لغتنامه دهخدا
تصدق دادن . [ ت َ ص َدْ دُ دَ ] (مص مرکب ) صدقه دادن . (ناظم الاطباء). رجوع به تصدق شود.
-
تصدق شدن
لغتنامه دهخدا
تصدق شدن . [ ت َ ص َدْ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب )بلاگردان شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تصدق شود.
-
تصدق سر
لهجه و گویش تهرانی
صدقه سری،از روی التفات
-
جستوجو در متن
-
قربان
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] 1 - (اِ.) هرچیزی که به وسیلة آن به خداوند تقرب جویند. 2 - عنوانی برای نشان دادن ارادت و اخلاص به فردی که دارای مقام مهمی است . 3 - صدقه ، تصدق . ؛~ صدقه کسی رفتن کنایه از: الف - اظهار محبت و اخلاص و ارادت کردن به کسی . ب - اصرار و التم...
-
تحویل کردن
لغتنامه دهخدا
تحویل کردن . [ ت َح ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منتقل شدن . نقل مکان کردن . حرکت کردن . از جایی به جایی دیگر شدن : اگر بدان [ آبگیر ] تحویل توانید کرد، در امن و راحت ... افتید. (کلیله و دمنه ). شبانگاه که سیمرغ مشرق به نشیمن مغرب رسید، زن به خانه تحویل کرد...
-
قربان
لغتنامه دهخدا
قربان . [ ق ُ ] (ع مص ) نزدیک گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). قِرْبان . (منتهی الارب ). رجوع به قِرْبان شود. || (اِ) آنچه بدان تقرب به خدا جویند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). چیزی که در راه خدای تعالی تصدق کنند و بدان تقرب جویند به خدای تعا...
-
کفارة
لغتنامه دهخدا
کفارة. [ ک َف ْ فا رَ ] (ع اِ) آنچه بدان گناه را ناچیز نمایند از صدقه و روزه و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بدان گناه و جز آن پنهان شود. و در اصطلاح شرع ، آنچه بدان گناه پنهان شود و سبک گردد از صدقه و روزه و مانند آنها، و...
-
وظیفه
لغتنامه دهخدا
وظیفه . [ وَ ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِ) وظیفة. آنچه اجرای آن شرعاً یا عرفاً در عهده ٔ کسی باشد. تکلیف . (از فرهنگ فارسی معین ). کاری که تکلیف دینداری کسی باشد. (ناظم الاطباء). تکلیف دینی . مطلق تکلیف : حافظ وظیفه ٔ تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش که...
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کر...
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ](ع اِ) زکات . ج ، صدقات . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). مؤلف قاموس مقدس آرد: این لفظ در عهد قدیم وارد نشده است ، لکن از بعضی اشارات معلوم میشود که ترحم برفقرا از جمله ٔ واجبات می باشد؛ از جمله ٔ اوامر واجبه ٔ اسرائیلیان واگذاشتن...