کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تصبی
/tasabbi/
معنی
۱. کودکی کردن.
۲. به لهوولعب پرداختن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصبی
لغتنامه دهخدا
تصبی . [ ت َ ص َب ْ بی ] (ع مص ) فریفتن مرد زن را و در فتنه انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دل ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). || خواندن زن کسی را به سوی بازی (صبا)و مشتاق گردانیدن وی را آن زن . (از ناظم الاطباء...
-
تصبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasabbi ۱. کودکی کردن.۲. به لهوولعب پرداختن.
-
جستوجو در متن
-
متصبی
لغتنامه دهخدا
متصبی . [ م ُ ت َ ص َب ْ بی ] (ع ص ) (از«ص ب و») آن که خود را به کودکی زند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از ذیل اقرب الموارد). || به خوشی فریبنده . (ناظم الاطباء). کسی که خوشی را بخودمی بندد. (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تصبی شود.
-
دل بردن
لغتنامه دهخدا
دل بردن . [ دِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) شیفته و عاشق خود کردن . دل ربودن . دلربائی کردن . اصباء. تَصَبّی . تَهنید. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) : دلم ببردی جان هم ببر که مرگ به است ز زندگانی اندرشماتت دشمن . فرخی .میی کو مرا ره به منزل بردهمه دل برند او غم...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی مخزومی بصری ، مکنی به ابومحمد. وی در بصره متولد شده و در ری سکونت داشته است . او بر بیشتر شاعران عصر برتری دارد و از شاعران عراق در ردیف ابن نباته و ابن بابک و از شاعران جبل برابر با رستمی و خازن است . او را تصنی...