کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصاول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تصاول
/tsāvol/
معنی
به یکدیگر حمله کردن و برجستن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصاول
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) بر یکدیگر جستن و یورش بردن .
-
تصاول
لغتنامه دهخدا
تصاول . [ ت َ وُ ] (ع مص ) بر یکدیگر حمله بردن . (زوزنی ). بیکدیگر حمله نمودن و برجستن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تواثب . (اقرب الموارد).
-
تصاول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tsāvol به یکدیگر حمله کردن و برجستن.
-
جستوجو در متن
-
متصاول
لغتنامه دهخدا
متصاول . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) بیکدیگر حمله نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). برجهنده و حمله کننده بریکدیگر و هجوم برنده . (از ناظم الاطباء). و رجوع به تصاول شود.
-
باهم
لغتنامه دهخدا
باهم . [ هََ ] (ق مرکب ) همراه . معاً. به معیت . به اتفاق . به اتحاد. با یکدیگر. (ناظم الاطباء). بهم . متفقاً. متحداً. جفت . یکجا : خوبان چو بهم گرمی بازار فروشندباهم بنشینند و خریدار فروشند. عرفی .الفة؛ باهم آمیختن . ممزوج ؛ باهم آمیخته . لم ؛ باهم ...
-
ابوالمؤید
لغتنامه دهخدا
ابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از ...