کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصامم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تصامم
/tasāmom/
معنی
خود را به کَری زدن؛ خود را کَر وانمود کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصامم
فرهنگ فارسی معین
(تَ مُ) [ ع . ] (مص ل .) خود را به کری زدن ، تظاهر به ناشنوایی کردن .
-
تصامم
لغتنامه دهخدا
تصامم . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) خویشتن را کر نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تصام فلان عن الحدیث ؛ اری من نفسه انه اصم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : و عبداﷲ بن عزیز راه تغافل و تصامم از آن معاذیر و اعراض از مضمون آ...
-
تصامم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasāmom خود را به کَری زدن؛ خود را کَر وانمود کردن.
-
جستوجو در متن
-
متصام
لغتنامه دهخدا
متصام . [ م ُ ت َ صام م ] (ع ص ) خویشتن را کر نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). متصالخ و کسی که کری و ناشنوائی را بهانه می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصامم شود.