کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصادم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصادم کردن
لغتنامه دهخدا
تصادم کردن . [ ت َ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهم برخوردن و دوچار شدن . (ناظم الاطباء).
-
تصادم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصطدم
-
واژههای مشابه
-
تصادم دو توپ
دیکشنری فارسی به عربی
مدفع
-
freight collision clause
شرط برگشت کرایه در تصادم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بندی در بیمهنامۀ دریایی مربوط به استراداد کرایۀ فرست در صورت وارد آمدن خسارت به بار کشتی براثر تصادم
-
صدای تصادم نیزه و شمشیر
دیکشنری فارسی به عربی
مشبک
-
جستوجو در متن
-
اشتباک
دیکشنری عربی به فارسی
برخورد , تصادم , تصادم شديد کردن
-
clash
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برخورد، تصادم، تصادم شدید کردن
-
clashes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درگیری ها، برخورد، تصادم، تصادم شدید کردن
-
تصادف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تصادم کردن ۲. به هم خوردن
-
bopping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بپینگ، دمیدن، برخورد کردن، زدن، تصادم کردن
-
bopped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بپاپ، دمیدن، برخورد کردن، زدن، تصادم کردن
-
crash
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصادف در، سقوط، تصادم، سقوط کردن هواپیما، صدای بلند یا ناگهانی، سر و صدا، سقوط کردن، درهم شکستن، ریز ریز شدن، ناخوانده وارد شدن، تصادم کردن، خرد کردن
-
اصطدم
دیکشنری عربی به فارسی
تصادم کردن , بهم خوردن