کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشکک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشکک
/tašakkok/
معنی
به شک افتادن؛ شک کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشکک
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ کُّ) [ ع . ] (مص ل .) به شک افتادن ، گمان کردن .
-
تشکک
لغتنامه دهخدا
تشکک . [ ت َ ش َک ْ ک ُ ] (ع مص ) بگمان افتادن . (تاج المصادر بیهقی ). گمان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شک افتادن . (تاج المصادر بیهقی ). گمان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شک افتادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شک کردن در امر...
-
تشکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašakkok به شک افتادن؛ شک کردن.
-
جستوجو در متن
-
متشکک
لغتنامه دهخدا
متشکک . [ م ُ ت َ ش َک ْ ک ِ ] (ع ص ) گمان کننده . (آنندراج ). شک دارنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشکک شود.
-
بگمان افتادن
لغتنامه دهخدا
بگمان افتادن . [ ب ِ گ ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) به شک و ابهام دچار شدن . گرفتار آمدن . شک . (ترجمان القرآن )(تاج المصادر بیهقی ). تشکّک . (تاج المصادر بیهقی ).