کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشنیع کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشنیع کردن
مترادف و متضاد
زشت گفتن، بد گفتن، شناعت، حرف شنیع زدن، تشنیع زدن، بدگویی کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشنیع کردن
واژگان مترادف و متضاد
زشت گفتن، بد گفتن، شناعت، حرف شنیع زدن، تشنیع زدن، بدگویی کردن
-
واژههای مشابه
-
تشنیع زدن
لغتنامه دهخدا
تشنیع زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) زشت گفتن . (آنندراج ) : ای تو قدیم میکده ، هم مستی و هم می زده تشنیعهای بیهده چون می زنی ای بدگهر. مولوی (از آنندراج ).چون جری کم آمدش در وقت چاشت زد بسی تشنیع او، سودی نداشت . مولوی .همچنین این ماجراها بازرفت باز...
-
جستوجو در متن
-
سرزنش کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تثریب، تقریع، تشنیع ۲. شماتت کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، نکوهش کردن، نکوهیدن ≠ ستایش کردن، ستودن
-
هندوی کردن
لغتنامه دهخدا
هندوی کردن . [ هَِ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بندگی کردن . سر نهادن : شاه تشنیع ترک خود بشناخت هندوی کرد و پیش او درتاخت .نظامی .
-
زشت خواندن
لغتنامه دهخدا
زشت خواندن . [ زِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) تقبیح . تقبیح کردن . تشنیع. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا).
-
نخیط
لغتنامه دهخدا
نخیط. [ ن َ ] (ع مص ) تشنیع کردن و بد گفتن و دشنام دادن . نخط. (منتهی الارب ). رجوع به نخط شود. || گردن کشی کردن بر کسی و تکبر نمودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تکبر کردن . (از المنجد).
-
غنبه
لغتنامه دهخدا
غنبه . [ غُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) تشنیع کردن و بانگ بر کسی زدن از روی قهر و غصه و غضب . (از برهان قاطع). مخفف غرنبه یعنی صدا از روی قهر و غضب ، و غریدن . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
خبث چشم
لغتنامه دهخدا
خبث چشم . [ خ ُ ث ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اشاره ٔ چشم و ابرو و تعنت و تشنیع کردن و آنرابه عربی خبث حدقه گویند. (از آنندراج ) : ز یک غفلت بخبث چشم و ابروسیه رو وانمایندت چو زنگی .یحیی کاشی (ازآنندراج ).
-
تسمیع
لغتنامه دهخدا
تسمیع. [ ت َ ] (ع مص ) تشنیع کردن و تشهیر نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). افشا و آشکار کردن عیب کسی و مشهور و رسوا کردن او را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة): و من الحدیث «من سمع بعبد سمع اﷲبه » سمعاﷲ به اسامع خلقه ...
-
زشت گفتن
لغتنامه دهخدا
زشت گفتن . [ زِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تشنیع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اِعراب . (منتهی الارب ). بدزبانی کردن . ناسزا گفتن . بدگوئی کردن : هر آنجا که آواز او آمدی ازاو زشت گفتی و طعنه زدی . دقیقی .و خطیبان را گفت ، وی را زشت گفتند. (تاریخ بیهقی چ اد...
-
اقدام
لغتنامه دهخدا
اقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شجاعت کردن . (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الا...
-
علالا
لغتنامه دهخدا
علالا. [ ع َ ] (اِ صوت ) بانگ و شور و غوغا. (برهان ) (ناظم الاطباء). علالوش . هیابانگ : بجه از جو، سوی ما آ، که تماشاست در این سوستر اﷲ علینا، چه علالاست در این کو. مولوی .- علالای سگ ؛ پارس کردن او. بانگ او : زین همه بانگ و علالای سگان هیچ واماند ز...
-
تقریع
لغتنامه دهخدا
تقریع. [ ت َ ] (ع مص ) از جایی برکندن قوم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درشتی کردن . (از اقرب الموارد). || مضطرب و بی آرام ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیقراری . (غیاث اللغات ). || تر کردن شیرده سر بچه ٔ خود را از...