کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشنک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشنک
/tašnak/
معنی
قسمتی از جمجمه در پیش سر که در کودکی نرم است؛ یافوخ؛ جاندانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشنک
لغتنامه دهخدا
تشنک . [ ت َ ش َ ن َ ] (اِ) سواک النبی . ناعمه . ابوشوشه . قویسه . مریمیه . سلبیه . مریم گلی . و امروزباغبانهای ما سلبی گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
تشنک
لغتنامه دهخدا
تشنک . [ ت َ ن َ ] (اِ) از پیش سر، جایی را گویند که در کودکی نرم و جهنده میباشد وآن را به عربی یافوخ خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ازفرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء). و جاندانه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). و رجوع به یافوخ و جاندانه شود.
-
تشنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tašnak قسمتی از جمجمه در پیش سر که در کودکی نرم است؛ یافوخ؛ جاندانه.
-
جستوجو در متن
-
اهیم
لغتنامه دهخدا
اهیم . [ اَ هَْ ی َ ] (ع ص )اشتر تشنک زده . ج ، هیم . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
-
ابوشوشه
لغتنامه دهخدا
ابوشوشه . [ اَ شو ش َ ] (ع اِ مرکب ) قسمی گیاه طبی . سواک النبی . تشَنَک . سلبی .ناعمه . مریم گلی . مَریَمیّه . قویسه . سلبیه ٔ ناعمه .
-
شالبیة
لغتنامه دهخدا
شالبیة. [ ل ِ بی ی َ ] (اِ) صالبیه . ناعمة. (یادداشت مؤلف ). گیاه تشنک مریم گلی . بهمن . بهمن احمر. بهمن سرخ . مریمیه . بهمنان . قویسه . ناعمه . (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ). برهان در ذیل بهمن گوید: گیاهی و رستنی بود که در ماه بهمن و زمستان گل کند...