کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشن
/tašan/
معنی
= چشمیزک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشن
لغتنامه دهخدا
تشن . [ ت َ / ت ِ ش َ] (اِ) جاکشو است و آن دانه باشد نرم و سیاه و لغزنده از عدس بزرگتر که در داروهای چشم بکار برند. (برهان ) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء).
-
تشن
لغتنامه دهخدا
تشن . [ ت ِ ش َ ] (اِخ ) شهری در سیلزی که در سال 1779 م . در این شهر قرارداد صلحی بین فردریک دوم پادشاه پروس و ماری ترز ملکه ٔ اتریش منعقد گردید و جنگ بر سر باویر خاتمه یافت . این شهر در سال 1920 م . به دو قسمت تقسیم شد. قسمتی با 34900 تن سکنه به چکس...
-
تشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tašan = چشمیزک
-
جستوجو در متن
-
چشمیزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جشمیزج، تشمیزک، تشمیزج› (زیستشناسی) [قدیمی] če(a)šmizak دانهای سیاه و براق که برای معالجۀ چشمدرد به کار میرفته. چشمک؛ چشام؛ چشوم؛ چشخام؛ چاکشو؛ چاکشی؛ خاکشو؛ چاکسی؛ چشملان؛ تشن؛ حسبالسودان.
-
تشنه
لغتنامه دهخدا
تشنه . [ ت ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) ترجمه ٔ عطشان . (آنندراج ). کسی که میل و خواهش نوشیدن آب را دارد و عطشان . (ناظم الاطباء) ... پهلوی تیشنک از تیشن از تریشن ، اوستایی ترشنه ، سانسکریت ترشنه ، اورامانی تشنه ، گیلکی تشنه ، فریزندی و یرنی تجنا ، نطنزی تاشنا...