کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشمیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشمیم
/tašmim/
معنی
بوییدن؛ بو کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشمیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) بو کردن ، بوییدن .
-
تشمیم
لغتنامه دهخدا
تشمیم . [ ت َ ] (ع مص ) بوییدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تشمیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašmim بوییدن؛ بو کردن.
-
جستوجو در متن
-
تشامم
لغتنامه دهخدا
تشامم . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) همدیگر را بوییدن . || نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تشام و تشمیم شود.
-
تشام
لغتنامه دهخدا
تشام .[ ت َ م م ] (ع مص ) یکدیگر را بوییدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء): الارواح تتشام ّ کما تتشام ّ الخیل . (اقرب الموارد). و رجوع به تشامم و تشمیم شود. || در نظر حریف آمدن . (ناظم الاطباء). این معنی در متن دیگر دیده...