کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشعر
لغتنامه دهخدا
تشعر. [ ت َ ش َع ْ ع ُ ] (ع مص ) باموی گشتن . (تاج المصادر بیهقی ). موی برآوردن بچه در شکم و باموی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موی برآوردن جنین . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تشار
لغتنامه دهخدا
تشار. [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوراامان لهون در بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که در 43 هزارگزی شمال باختری پاوه و هزارگزی باختر راه اتومبیل رو پاوه به نوسود قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه محصول آنجا توت گردو و ان...
-
جستوجو در متن
-
متشعر
لغتنامه دهخدا
متشعر. [ م ُ ت َ ش َع ْ ع ِ ] (ع ص ) بچه ٔ موی ناک در شکم .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بچه ٔشکمی مویدار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشعر شود.
-
موی برآوردن
لغتنامه دهخدا
موی برآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) مو برآوردن . رستن موی درسر یا بدن انسان یا حیوان عموماً و بچه ها و نوزاد آنها خصوصاً. (از یادداشت مؤلف ): استشعار؛ موی برآوردن بچه در شکم مادر. اِشعار، تشعر، تشعیر؛ موی برآوردن بچه در شکم . (منتهی الارب ). || ب...