کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشدید یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تشدید کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مقوي
-
تشدید درگیریها
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِدامُ المعارِکِ
-
magnetic resonance imaging, MRI
تصویربرداری تشدید مغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نوعی تصویربرداری تشخیصی که در آن از تشدید مغناطیسی هستهها استفاده میشود
-
ferrimagnetic resonance
تشدید فِرّیمغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تشدید مغناطیسی هر مادۀ فِرّیمغناطیسی
-
nuclear magnetic resonance
تشدید مغناطیسی هسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] پدیدهای که در آن بعضی از هستهها در میدان مغناطیسی ایستا انرژی مربوط به میدان بسامد رادیویی را در بسامدهای مشخصی جذب میکنند
-
electron spin resonance dating
تاریخگذاری تشدید اسپین الکترون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی روش تاریخگذاری با استفاده از سنجش تغییر سطوح انرژی الکترونی با اندازهگیری پرتوهای آلفا و بتا و گاما
-
nuclear magnetic resonance spectroscopy, NMR spectroscopy
طیفشناسی تشدید مغناطیسی هستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] نوعی طیفشناسی که در آن ازطریق تابش در ناحیۀ بسامدهای رادیویی تغییر انرژی اسپین هستهها را مطالعه میکنند
-
جستوجو در متن
-
tensed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنگ شده، وخیم شدن، تشدید یافتن
-
tensing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنسی، وخیم شدن، تشدید یافتن
-
strengthen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقویت، قوی کردن، محکم کردن، تشدید کردن، نیرومند کردن، تقویت دادن، تقویت یافتن، تحکیم کردن
-
tense
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفت، زمان فعل، تصریف زمان فعل، وخیم شدن، تشدید یافتن، وخیم، سخت، کشیده، ناراحت، عصبی وهیجان زده
-
تسدد
لغتنامه دهخدا
تسدد. [ ت َ س َدْ دُ ] (ع مص ) بسته شدن رخنه و جز آن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || مطاوعه ٔ تشدید. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || استقامت یافتن . (از اقرب الموارد).
-
هدی
لغتنامه دهخدا
هدی . [ هََدْی ْ ] (ع اِ) آن چارپای که به مکه برند و ذبح کنند. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ). آنچه به حرم برده شوداز چارپایان و گویند آنچه برای قربان کردن برند. (از اقرب الموارد). قربانی که به مکه فرستند. (منتهی الارب ). در این معنی در عربی به فتح اول ...
-
کائن
لغتنامه دهخدا
کائن . [ ءِ ] (ع ص ) موجودشونده . (از منتخب ) (غیاث ). موجود. هست .- کائن بودن ؛ موجود بودن . تکوین شدن .- کائن شدن ؛ مستقر شدن . استقرار یافتن . استوار شدن .|| واقع شونده : المقدر کائن . || چند. کایّن . (منتهی الارب ). مؤلف غیاث آرد: مشتق از کون ...
-
غبن
لغتنامه دهخدا
غبن . [ غ َ ب َ ] (ع مص ) زیان آوردن بر کسی در بیع. (منتهی الارب ). فریب دادن و غلبه یافتن بر کسی در بیع و شراء. (اقرب الموارد). رجوع به غَبن شود. || فراموش کردن و درگذاشتن و غلط کردن در چیزی . (منتهی الارب ). سستی و فراموشی . (شرح قاموس ): غبن غَبَن...