کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشدید مغناطیسی هسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
nuclear magnetic resonance
تشدید مغناطیسی هسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] پدیدهای که در آن بعضی از هستهها در میدان مغناطیسی ایستا انرژی مربوط به میدان بسامد رادیویی را در بسامدهای مشخصی جذب میکنند
-
واژههای مشابه
-
تشدید شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شدتیافتن، شدت گرفتن، شدید شدن ۲. سخت شدن، وخیم شدن
-
cavity resonator
کاواک تشدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فضایی در رسانای فلزی بسته که براثر برانگیختگی در بسامدهای خاصی بهصورت چشمۀ نوسانات الکترومغناطیسی عمل میکند
-
exacerbation
تشدید 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] افزایش شدت بیماری و علائم و نشانههای آن
-
acoustic resonance
تشدید آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حالتی که در آن دامنۀ حرکت سینوسی سامانۀ آکوستیکی به بیشینه میرسد، در این صورت بسامد سامانه به بسامد طبیعی آن نزدیک میشود
-
baryon resonance
تشدید باریونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وضعیت بسیار ناپایداری که از برهمکنش ذرات پدید میآید و با گسیل باریون واپاشیده میشود
-
ground resonance
تشدید زمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] لرزش خطرناک بالگَرد بر روی زمین که ناشی از لرزش چرخانۀ پروانۀ اصلی و تشدید شدن آن در پایههای ارابۀ فرود است
-
cavity resonance
تشدید کاواکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پدیدهای که در آن شرایط تشدید تابش الکترومغناطیسی بهکمک کاواک رسانا فراهم میشود
-
parallel resonance
تشدید موازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← پادتشدید
-
تشدید یافتن
دیکشنری فارسی به عربی
زمن
-
تشدید بحران
دیکشنری فارسی به عربی
تصعيد الأزمة
-
تشدید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشتد
-
تشدید کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مقوي
-
تشدید درگیریها
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِدامُ المعارِکِ