کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشدید
/tašdid/
معنی
۱. سخت کردن.
۲. استوار کردن.
۳. قوی کردن.
۴. مشدد ساختن کلمه.
۵. (اسم) علامتی به شکل «ــّـ» و مانند دندانۀ «ﺳ » که بالای حرفی گذاشته شود تا آن حرف مشدد تلفظ شود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تشیید، تقویت، سختگیری ≠ تسهیل، تخفیف
۲. رزنانس
۳. مشددسازی
فعل
بن گذشته: تشدید داد
بن حال: تشدید ده
دیکشنری
aggravation, accent, accentuation, escalation, intensification
-
جستوجوی دقیق
-
تشدید
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشیید، تقویت، سختگیری ≠ تسهیل، تخفیف ۲. رزنانس ۳. مشددسازی
-
تشدید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سخت گرفتن . 2 - استوار کردن . 3 - تکرار کردن یک حرف ، با گذاشتن نشانه (ُ) بر بالای آن .
-
تشدید
لغتنامه دهخدا
تشدید. [ ت َ ] (اِ) علامتی چون سرسین « ّ » که بر روی حرفی گذارند تا مشدد تلفظ شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). نام علامت املایی مانند دندانه های سین که چون آن را بر بالای حرفی گذارند آن حرف دو مرتبه خوانده شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
تشدید
لغتنامه دهخدا
تشدید. [ ت َ ] (ع مص ) استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قوت دادن و گران نمودن ، خلاف تخفیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سختی نهادن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )...
-
تشدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašdid ۱. سخت کردن.۲. استوار کردن.۳. قوی کردن.۴. مشدد ساختن کلمه.۵. (اسم) علامتی به شکل «ــّـ» و مانند دندانۀ «ﺳ » که بالای حرفی گذاشته شود تا آن حرف مشدد تلفظ شود.
-
تشدید
دیکشنری فارسی به عربی
غضب , لهجة ، اِحْتِدامٌ
-
واژههای مشابه
-
تشدید شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. شدتیافتن، شدت گرفتن، شدید شدن ۲. سخت شدن، وخیم شدن
-
cavity resonator
کاواک تشدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فضایی در رسانای فلزی بسته که براثر برانگیختگی در بسامدهای خاصی بهصورت چشمۀ نوسانات الکترومغناطیسی عمل میکند
-
exacerbation
تشدید 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] افزایش شدت بیماری و علائم و نشانههای آن
-
resonance 1
تشدید 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] فرایندی که در آن بسامد تابش الکترومغناطیسی حاصل از یک منبع با بسامد جهشهای الکترونی یا مغناطیسی یک نمونه مطابقت کند
-
acoustic resonance
تشدید آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حالتی که در آن دامنۀ حرکت سینوسی سامانۀ آکوستیکی به بیشینه میرسد، در این صورت بسامد سامانه به بسامد طبیعی آن نزدیک میشود
-
spin resonance
تشدید اسپینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تشدید مغناطیسی
-
baryon resonance
تشدید باریونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وضعیت بسیار ناپایداری که از برهمکنش ذرات پدید میآید و با گسیل باریون واپاشیده میشود
-
antiferromagnetic resonance
تشدید پادفِرّومغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] تشدید مغناطیسی در مواد پادفِرّومغناطیسی هنگامی که در میدان مغناطیسی چرخان قرار میگیرند