کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشتیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشتیت
/taštit/
معنی
پراکنده کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشتیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) پراکندن .
-
تشتیت
لغتنامه دهخدا
تشتیت . [ ت َ ] (ع مص ) پراگنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تفریق . (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغة) (از المنجد): شتّته اﷲُ؛ فرّقه ُ. (متن اللغة) : و التماس کردند که نظام الفت و اجتماع کلمت ایش...
-
تشتیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taštit پراکنده کردن.
-
واژههای همآوا
-
تشتیة
لغتنامه دهخدا
تشتیة. [ت َ ی َ ] (ع مص ) اقامت کردن در زمستان . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در شهری به زمستان . (از المنجد). و رجوع به تشتّی شود. || بسنده بودن زمستان را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از ...
-
تشطیط
لغتنامه دهخدا
تشطیط. [ ت َ ] (ع مص ) درگذشتن از حد و اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تشطیة
لغتنامه دهخدا
تشطیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پوست از شتر باز کردن و جدا کردن گوشت آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کم کردن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
احباب
لغتنامه دهخدا
احباب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حِب ّ. (زمخشری ). || ج ِ حُب ّ. || ج ِ حبیب : احباب ورا سعادت بی غم باد. منوچهری .این قابض ارواح ، این هادم لذات است . این مفرق احباب است . (قصص الأنبیاء).فروگذاری درگاه شهریار جهان فراق جوئی از اولیا و از احباب . مسعود...
-
مفرق
لغتنامه دهخدا
مفرق . [ م ُ ف َرْ رِ] (ع ص ) پراکنده کننده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه جدا می کند و پراکنده می نماید. (ناظم الاطباء). جدایی افکن .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : روزگار که مفرق احباب و ممزّق اصحاب است میان ایشان تشتیت و تفریق رسانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمی...
-
پراکنده
لغتنامه دهخدا
پراکنده . [ پ َ ک َ / دَ / دِ ] (ن مف . ق ) متفرّق . کراشیده . متشتت . شَذَرمَذَر. مذرورة. منثور. نَشَر. منتشر. منتشره . پریشان . مُنفّض . مَبثوث . مُنْبّث . بَداد. بَدَد. متبدّد. شَت ّ. شتیت . (دهار). ولاو. وِلو. تار و مار. بشولیده .پشولیده . پاچیده...