کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشتدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشتدار
لغتنامه دهخدا
تشتدار. [ ت َ ] (نف مرکب ) آفتابه چی . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). و او را آبدستان دار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). آفتابچی را گویند یعنی شخصی که طشت و آفتابه را نگاه دارد و پاکیزه سازد. (برهان )(از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیشخدمت و آفتاب...
-
واژههای همآوا
-
طشتدار
لغتنامه دهخدا
طشتدار. [ طَ ] (اِخ ) لقب احمد معتمد. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 72 شود.
-
طشتدار
لغتنامه دهخدا
طشتدار. [ طَ ] (نف مرکب ) نگهبان و متصدی طشتخاناه یاطشتخانه . || مستخدم محافظ رخت کن یا جایگاه البسه . (دزی ج 2 ص 44): انوشتکین ، طشتدار ملکشاه بن الب ارسلان و شحنه ٔ خوارزم بود. رجوع به تشتدار شود.
-
طشت دار
فرهنگ فارسی معین
(طَ) (ص فا.) = طشت دارنده : 1 - خادمی که جهت شستن دست ها آب می ریزد. 2 - نگهبان و متصدی طشت خانه .
-
جستوجو در متن
-
طشتدار
لغتنامه دهخدا
طشتدار. [ طَ ] (نف مرکب ) نگهبان و متصدی طشتخاناه یاطشتخانه . || مستخدم محافظ رخت کن یا جایگاه البسه . (دزی ج 2 ص 44): انوشتکین ، طشتدار ملکشاه بن الب ارسلان و شحنه ٔ خوارزم بود. رجوع به تشتدار شود.
-
تشت
لغتنامه دهخدا
تشت . [ ت َ ] (اِ) آوند معروف و طشت معرب آن است . (غیاث اللغات ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). معروف ، طشت و تست معرب آن . (فرهنگ رشیدی ). ظرف فلزی بزرگ و پهن که گودیش کمتر از لگن است و به تازی طشت گویند و نیز لگن و طبق و خوان را گویند. (ناظم الاطباء...