کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشتت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشتت
/tašattot/
معنی
۱. پراکنده شدن.
۲. پراکندگی؛ پریشانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اختلاف، افتراق، پراکندگی، پریشانی، تفرق، تفرقه ≠ تجمع
۲. پراکنده شدن، پریشان شدن
دیکشنری
noncooperation, scattering
-
جستوجوی دقیق
-
تشتت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلاف، افتراق، پراکندگی، پریشانی، تفرق، تفرقه ≠ تجمع ۲. پراکنده شدن، پریشان شدن
-
تشتت
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ تُّ) [ ع . ] (مص ل .) پراکنده ساختن .
-
تشتت
لغتنامه دهخدا
تشتت . [ ت َ ش َت ْ ت ُ ](ع مص ) پراکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پراکنده شدن و پریشانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تفرق . (اقرب الموارد) (متن اللغة) (المنجد). انتشار. (از متن اللغة).
-
تشتت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašattot ۱. پراکنده شدن.۲. پراکندگی؛ پریشانی.
-
تشتت
واژهنامه آزاد
عدم تمرکز
-
واژههای مشابه
-
تشتت گرایی
واژهنامه آزاد
ضد تمرکز گرایی، پراگنده گرایی. ضد ساختارهای متمرکز
-
جستوجو در متن
-
افتراق
واژگان مترادف و متضاد
۱. پراکندگی، پریشانی، تشتت، تفرق ۲. تباین، تفاوت، جدایی
-
تفرقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پراکندگی، پریشانی، تشتت، جدایی، نفاق ≠ جمعیت ۲. پراکندن، جدا کردن، جدایی انداختن، پراکنده ساختن
-
متشتت
لغتنامه دهخدا
متشتت . [ م ُ ت َ ش َت ْ ت ِ ] (ع ص ) پراکنده . (منتهی الارب ). متفرق . (از اقرب الموارد). و رجوع به تشتت شود.
-
پریشانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشویش، دغدغه ۲. آشفتگی، بینظمی، ژولیدگی، شوریدگی، نابسامانی ۳. سرگردانی ۴. پراکندگی، تشتت، جدایی ۵. اضطراب، بیقراری ≠ آرامش
-
پراکندگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. افتراق، پریشانی، تشتت، تفرق، تفرقه ۲. افشان، نثار ۳. انفکاک ۴. پاچیدگی، پاشیدگی، تلاشی ۵. پریشانی، نابسامانی ۶. انتشار، شیوع، پخش ۷. تواری ≠ جمعیت
-
ممزق
لغتنامه دهخدا
ممزق . [ م ُ م َزْ زِ ] (ع ص ) پراکننده . متفرق سازنده : روزگار مفرق احباب و ممزق اصحاب است میان ایشان تشتت و تفریق رسانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به تمزیق شود.
-
پراکندگی
لغتنامه دهخدا
پراکندگی . [ پ َک َ دَ / دِ ] (حامص ) پراگندگی . پریشانی . تفرّق . تفرقه . تشتت . شمل . تَذعذع . تبدد. شتات . شَت ّ. (منتهی الارب ). شَعَث . (دهار) (منتهی الارب ). افتراق . نَشر. انتشار. تَقعقع. (منتهی الارب ). استشتات : و داناست به مصالح جمع ساختن پ...