کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشبه
/tašabboh/
معنی
۱. شبیه شدن.
۲. خود را مانند دیگران کردن؛ شبیه دیگران شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشبه
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) مانند بودن ، شبیه بودن .
-
تشبه
لغتنامه دهخدا
تشبه . [ ت َ ش َب ْ ب ُ ] (ع مص ) مانندگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة). مانستن . (بحر الجواهر) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مانند شدن . (آنندراج ) (از متن اللغة). شبیه گشتن و در عمل همانند شدن : تشبه به ، ماثله ُ و جاراه ُ فی ا...
-
تشبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašabboh ۱. شبیه شدن.۲. خود را مانند دیگران کردن؛ شبیه دیگران شدن.
-
واژههای همآوا
-
تشبح
لغتنامه دهخدا
تشبح . [ت َ ش َب ْ ب ُ ] (ع مص ) یازیدن آفتاب پرست بر چوب و مانند آن . یقال : تشبح الحرباء علی العود؛ ای امتد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
تفاصح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafāsoh ۱. بهتکلف فصاحت نشان دادن؛ تشبه به فصحا.۲. تیززبانی.۳. چربزبانی.
-
مستنوق
لغتنامه دهخدا
مستنوق .[ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) شتر نر که به ناقه تشبه جسته باشد. (از اقرب الموارد). || آنکه چیز دیگری را برای خود دعوی می کند مثل آنکه شعر دیگری را به خود نسبت دهد. (ناظم الاطباء). رجوع به استنواق شود.
-
تأسل
لغتنامه دهخدا
تأسل . [ ت َ ءَس ْ س ُ ] (ع مص ) تأسل به پدر؛ خوی و عادت و خلق پدر گرفتن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مانند شدن . تشبه .
-
مانندگی جستن
لغتنامه دهخدا
مانندگی جستن . [ ن َن ْ دَ / دِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) شباهت یافتن . مشابهت یافتن . تشبه : و عشق سبب مانندگی جستن بود و مانندگی جستن سبب آن جنبش بود. (دانشنامه ).
-
ماننده شدن
لغتنامه دهخدا
ماننده شدن . [ ن َن ْ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شبیه کسی یا چیزی گردیدن . تشبه جستن : به چهره شدن چون پری کی توان به افعال ماننده شومر پری را.ناصرخسرو.
-
مشبهة
لغتنامه دهخدا
مشبهة. [ م ُ ش َب ْ ب َ هََ ] (ع ص ) مشبهه . کارهای مشکل . (آنندراج ): امور مشبهة؛ کارهای مشکل . (ناظم الاطباء). || در معانی بیان ، تشبه شده .- صفت مشبهه . رجوع به صفت شود.
-
پشکی
لغتنامه دهخدا
پشکی . [ پ ِ ] (اِ) قسمی مروارید: و منها [ من اللاَّلی ] المستطیل المتشابه الطرفین بالأستدارة و تشبه ببعرالغنم فیقال له بالفارسیة پشکی . (الجماهر فی معرفةالجواهر للبیرونی ص 125).
-
خدائی کردن
لغتنامه دهخدا
خدائی کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تشبه بخدا پیدا کردن . || پادشاهی کردن . سلطنت کردن . حکومت کردن . دست استیلا داشتن : بر آفاق کشور، خدائی کنی جهان در جهان پادشائی کنی .نظامی .
-
تفحل
لغتنامه دهخدا
تفحل . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) تشبه کردن به فحل . (تاج المصادر بیهقی ). باگشن مانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تعقر، یعنی عاقر شدن درخت . (از اقرب الموارد).