کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تس سگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تس سگ
لغتنامه دهخدا
تس سگ . [ ت ُس ْ، س َ ] (اِ مرکب ) گیاهی است دوایی که آنرا به تازی بنفسج الکلاب خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). گیاهی است دوایی که شباهنگ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). شباهنگ و به عربی بنفسج الکلاب . (الفاظ الادویه ). رجوع به شاه...
-
واژههای مشابه
-
تس تس
لغتنامه دهخدا
تس تس . [ ت ِ ت ِ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان تکه را زجر کنند تا بازگردد. (منتهی الارب ).
-
هفایس تس
لغتنامه دهخدا
هفایس تس . [ هَِ ت ُ ] (اِخ ) رب النوع آتش زیر زمین به عقیده ٔ یونانیان قدیم . (از ایران باستان پیرنیا ص 406).
-
متانس تس
لغتنامه دهخدا
متانس تس .[ م ِ ن ُ ت ُ ] (اِخ ) از کولی ها بودند، و استرابون آنان را از اهالی زاگرس [ کوههای کردستان ] میداند و میگوید که مهاجرینی بودند که از طرف دریای خزر آمده اند. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1908). و رجوع به همین کتاب و کولی ها شود.
-
ارن تس
لغتنامه دهخدا
ارن تس . [ اُ رُ ت ِ ] (اِخ ) (رود و وادی ...) رجوع به ارن تاس و ایران باستان ص 2061 و 2064 و 2096 و 2110 و 2112 و 2335 و 2342 شود.
-
ارن تس
لغتنامه دهخدا
ارن تس . [ اُ رُ ت ِ ] (اِخ ) والی ارمنستان بزمان اومن . (ایران باستان ص 2013).
-
ارن تس
لغتنامه دهخدا
ارن تس . [ اُ رُ ت ِ ] (اِخ ) نام کوه الوند بیونانی که در اوستایی ائورونت باشد. (ایران باستان ص 178).
-
اری تس
لغتنامه دهخدا
اری تس . [ اُ رُ ت ِ ] (اِخ ) والی سارد از جانب کوروش . هردوت گوید (کتاب سوم ، بند 120 - 128): ((کورش اُرُی ْتِس نامی را والی سارد کرده بود. این والی خواست مرتکب جنایتی شده پولی کرات جبار جزیره ٔ سامُس را هلاک و این جزیره را جزو پارس کند. می گوئیم ((...
-
تس نفسی
لغتنامه دهخدا
تس نفسی . [ ت ُ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) هرزه گویی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مس و تس
فرهنگ فارسی معین
(مِ سُ تِ) (اِمر.) (عا.) 1 - ظروف و آلات مسین . 2 - لوازم و وسایل آشپزخانه .
-
سان تری تس
لغتنامه دهخدا
سان تری تس . [ ت ِ ] (اِخ ) نام رودی است که بعضی آن را با رودخابور تطبیق کرده اند. ولی باید دانست که این خابور غیر از این خابوری است که داخل فرات میشود. رجوع به خابور و رجوع به ایران باستان صص 1072 - 1073 شود.
-
مس و تس
لغتنامه دهخدا
مس و تس . [ م ِ س ُ ت ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ظروف و آلات مسین . لوازم آشپزخانه و وسایل خانه .
-
پان تی تس
لغتنامه دهخدا
پان تی تس . [ ت ِ ] (اِخ ) وی یکی از سیصد تن اسپارتی است که در جنگ ترموپیل (جنگ میان ایرانیان و یونانیان ) شرکت کرد. در این جنگ همه سپاه اسپارتی کشته شد مگر آریستودِم و پان تی تِس . گویندسبب سلامت پان تی تس آن بود که لئونیداس وی را به رسالت به تسالی ...
-
تیت رس تس
لغتنامه دهخدا
تیت رس تس . [ رُ ت ِ ] (اِخ ) یا تی تروست پسر خشایارشا و سردار سپاه ایران در جنگ آتن با ایران بود که در این جنگ نیروی دریائی ایران از سپاهیان یونانیان شکست خورد. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 926 و 952 و 1105 و 1110 و 1132 و 1142 شود.