کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
tess
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تس
-
taws
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تس، تازیانه چرمی
-
slime mould/ slime mold
کپک لعابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] هریک از ریزاندامگانهای ردۀ میکسومیسهتِس (Myxomycetes) و آکراسیومیسهتِس (Acrasiomycetes)
-
پروتزیلاس
لغتنامه دهخدا
پروتزیلاس . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) مردی که ارتاایک تس حاکم شهر سیس تُس او را نزدخشیارشا متهم کرد که با سلاح بخاک شاهنشاه تجاوز کرده و بر اثر سخنان او شاه خانه و اثاثه و دارائی او را به حاکم سیس تس بخشید.
-
ذات السباع
لغتنامه دهخدا
ذات السباع . [ تُس ْ س ِ ] (اِخ ) موضعی است .
-
ساندراکوتوس
لغتنامه دهخدا
ساندراکوتوس . [ ک ُ تُس ْ ] (اِخ ) چاندراگوپتا. رجوع به چاندراگوپتا شود.
-
جبابةالسعدی
لغتنامه دهخدا
جبابةالسعدی . [ ج ُ ب َ تُس ْ س َ ] (اِخ ) شاعری است سارق . (منتهی الارب ).
-
ذات الساحل
لغتنامه دهخدا
ذات الساحل . [ تُس ْ سا ح ِ ] (اِخ ) نام قریه ای به جیزه .
-
ذات السلسل
لغتنامه دهخدا
ذات السلسل . [ تُس ْ س ُ س ُ ؟ ] (اِخ ) رجوع به فقره ٔ فوق شود.
-
ذات السلیم
لغتنامه دهخدا
ذات السلیم . [ تُس ْ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی است بنی ضبّة را بیمامة.
-
بنات السحاب
لغتنامه دهخدا
بنات السحاب . [ ب َ تُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) تگرگ . (از المرصع).
-
بنات السیر
لغتنامه دهخدا
بنات السیر. [ ب َ تُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) شتر. (از المرصع).
-
بیت السقر
لغتنامه دهخدا
بیت السقر. [ ب َ تُس ْ س َ ق َ ] (اِخ ) دوزخ . (ناظم الاطباء).
-
ثمرةالسدر
لغتنامه دهخدا
ثمرةالسدر. [ ث َ م َ رَ تس ْ س ِ ] (ع اِ مرکب ) نبق است .
-
tees
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تس، هر چیزی بشکل ت، گوه زیر توپ، توپ را روی گوه قرار دادن