کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسکین یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تسکین یافتن
مترادف و متضاد
۱. تسکینپیدا کردن، آرام شدن، آرامش یافتن
۲. تسلییافتن
۳. التیام یافتن
۴. کاهش یافتن، فرونشستن (درد و )
دیکشنری
mitigate
-
جستوجوی دقیق
-
تسکین یافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تسکینپیدا کردن، آرام شدن، آرامش یافتن ۲. تسلییافتن ۳. التیام یافتن ۴. کاهش یافتن، فرونشستن (درد و )
-
واژههای مشابه
-
تسکین دادن
لغتنامه دهخدا
تسکین دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) آرام دادن . تسلی دادن . ملایم کردن . (ناظم الاطباء) : یک چیز مانده است که اگر آن کرده آید به عاجل الحال این کار را لختی تسکین توان داد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 329).به ذکا کرد ملک را ثابت به دها داد فتنه را تسکین . مس...
-
تسکین کردن
لغتنامه دهخدا
تسکین کردن . [ ت َ کی ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرام کردن و از حالت هیجان چیزی را انداختن . (ناظم الاطباء) : بزن نشتر ز چشم مست بر شریان تاک دل به این شربت مگر تسکین توان کردن تب ما را.خان واضح (از آنندراج ).
-
تسکین بخش
لغتنامه دهخدا
تسکین بخش . [ ت َ ب َ ] (نف مرکب ) آرام کننده . || نامه ٔ تعزیت . (ناظم الاطباء).
-
تسکین ساز
لغتنامه دهخدا
تسکین ساز. [ ت َ ] (نف مرکب ) آرام کننده . آسایش رساننده . تسلی دهنده . درمان کننده ٔ درد. طبیب : در این علت سرای دهر خرسندی طبیبت بس چو تسکین سازت این باشد کند درد تو درمانی .خاقانی .
-
تسکین فزا
لغتنامه دهخدا
تسکین فزا. [ ت َ ف َ] (نف مرکب ) تسلی بخش . افزاینده ٔ آرامش : چو تبخال کو تب برد درد دل رابه از درد، تسکین فزایی نبینم .خاقانی .
-
تسکین کده
لغتنامه دهخدا
تسکین کده . [ ت َ کی ک َ دَ/ دِ ] (اِ مرکب ) آرامگاه . (ناظم الاطباء). از عالم تجلی کده . (آنندراج ). جای آرامش و آسایش : کعبه تسکین کده و دیر تسلی گاه است ناله سر کن همه جا خانه ٔ فریادرس است .دانش (از آنندراج ).
-
تسکین دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
رزين , سکن
-
تسکین دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اهدا , سکن , مرهم , ناعم , هادن , هدوء , هدي
-
مرهم تسکین دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
مرهم
-
داروی تسکین دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
مرهم , مسکن
-
جستوجو در متن
-
تشفی
واژگان مترادف و متضاد
۱. التیام، بهبودی، تسلی، شفا، شفایافتگی، صحت، علاج، مداوا، معالجه ۲. دلآسایی ۳. شفا یافتن، صحت یافتن، علاجشدن ۴. آرامش خاطر یافتن، تسکین یافتن
-
ameliorating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسکین دهنده، بهتر شدن، بهتر کردن، اصلاح کردن، چاره کردن، بهبودی یافتن