کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسویل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تسویل
/tasvil/
معنی
آراستن چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن؛ اغوا کردن؛ به گمراهی افکندن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسویل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به گمراهی افکندن ، آراستن چیزی برای اغوا کردن .
-
تسویل
لغتنامه دهخدا
تسویل . [ ت َ س ْ ] (ع مص ) بیاراستن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آراستن کاری را. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال سولت له ُ نفسه ؛ ای زینت .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آ...
-
تسویل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasvil آراستن چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن؛ اغوا کردن؛ به گمراهی افکندن.
-
واژههای همآوا
-
تصویل
لغتنامه دهخدا
تصویل . [ ت َص ْ] (ع مص ) برآوردن چیزی را به آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شستن و آب سایی کردن جواهر. (بحرالجواهر) (یادداشت مرحوم دهخدا).شستن داروها به آب بطرزی خاص . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ذخیره ٔ خوارزمشاه...
-
جستوجو در متن
-
تسویلات
لغتنامه دهخدا
تسویلات . [ ت َ س ْ ] (ع اِ) ج ِ تسویل . مأخوذ از تازی ، فریب و اغوا. (ناظم الاطباء).- تسویلات شیطانی ؛ فریب و مکر و اغوای شیطان . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسویل شود.
-
سَوَّلَتْ لَکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
خوب جلوه داد به شکلي که بديهايش ديده نشد (از مصدر تسويل ، به معناي جلوه دادن چيزي است که نفس آدمي حريص بر آن است ، به طوري که زشتيهايش هم در نظر زيبا شود . )
-
دشوارآمد
لغتنامه دهخدا
دشوارآمد. [ دُش ْ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) دشوار آمدن . ناگوار آمدن : ناگاه از کید نفس و تسویل شیطان سخنی که دلیل کراهت و دشوارآمد باشد از من صادر گشت .(انیس الطالبین ص 137). و رجوع به دشوار آمدن شود.
-
فرادست
لغتنامه دهخدا
فرادست . [ ف َ دَ ] (ق مرکب ) بیشتر با فعل آمدن به کار رود و بمعنی پیش آمدن باشد : مگر باز سپید آمد فرادست که گلزار شب از زاغ سیه رست ؟ نظامی .چو عیسی بر دو زانو پیش بنشست خری با چارپا آمد فرادست . نظامی .|| با فعل دادن ، بمعنی سپردن و تسلیم کردن : ا...
-
تأسف خوردن
لغتنامه دهخدا
تأسف خوردن . [ ت َ ءَس ْ س ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) اندوه خوردن . افسوس خوردن .دریغ خوردن : بسیار تأسف خورد و توجع نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). و بر تعجیلی که از تسویل شیطان و تخییل بهتان رفته تأسف ها خورد. (سندبادنامه ص 153). دوان آمد ...
-
اغواء
لغتنامه دهخدا
اغواء. [ اِ ] (ع مص ) گمراه گردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گمراه کردن . (آنندراج ) (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). بی راه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). بگمراهی انداختن . (از اقرب الموارد)...
-
وسوسة
لغتنامه دهخدا
وسوسة. [ وَس ْ وَ س َ ] (ع مص ) بد اندیشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در دل افکندن شیطان و نفس چیزی بی نفع و بی خیر. وِسْواس . (منتهی الارب )(آنندراج ). || (اِ) تسویل . خارخار. (یادداشت مرحوم دهخدا). پند و نصیحت شیطانی . (ناظم الاطباء). آنچه شیطان...
-
خرمیل
لغتنامه دهخدا
خرمیل . [ خ َ ] (اِخ ) نام حاکم هرات بوده است از طرف غوریان بزمان محمد خوارزمشاه . حمداﷲ مستوفی می گوید: سلطان محمد خوارزمشاه به نیشابور آمد و با ضیاءالدین علی جنگ کرد و او را با امرای خود اسیر گردانید و بزرگی نمود و بجان امان داد و پیش سلطان غورفرست...
-
تخییل
لغتنامه دهخدا
تخییل . [ ت َخ ْ ] (ع مص ) کسی را به خیالی و ظنی افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). کسی را در خیال انداختن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : عین آن تخییل را حکمت کندعین آن زهراب را شربت کند. مولوی . || (اصطلاح بدیع) تصوروقوع نسبت و لاوقوع آن بدون...