کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسود
لغتنامه دهخدا
تسود. [ ت َ س َ وْ وُ ] (ع مص ) نکاح کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزوج . (از متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). مطاوع تسوید.(از المنجد). و رجوع به تسوید شود. || کارزار کردن قوم : تسودالقوم اقتتلوا. (از متن اللغة).
-
واژههای مشابه
-
تَسْوَدُّ
فرهنگ واژگان قرآن
سياه مي شود
-
واژههای همآوا
-
تَسْوَدُّ
فرهنگ واژگان قرآن
سياه مي شود
-
جستوجو در متن
-
ترفل
لغتنامه دهخدا
ترفل . [ ت َ رَف ْ ف ُ ] (ع مص ) تسود و تملک . (متن اللغة). تسود و ترأس . (ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ).
-
متسود
لغتنامه دهخدا
متسود. [ م ُ ت َ س َوْ وِ ] (ع ص ) نکاح کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مردی که عروسی می کندو زن می گیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسود شود.
-
غمیس
لغتنامه دهخدا
غمیس . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) برکه ای است بر نه کروه از ثعلبیه ، و نزدیکش کوشکی است ویران و آن را روزی است ازروزهای عربان . (منتهی الارب ). جایی در نه میلی ثعلبیه است و در نزدیک آن قصر ویرانی است . اعرابیی گوید:ایا نخلتی وادی الغمیس سقیتماو ان انتما لم ت...
-
صریعالدلاء
لغتنامه دهخدا
صریعالدلاء. [ ص َ عُدْ دِ ] (اِخ ) علی بن عبدالواحد، شاعری است از مردم بغداد، به مصر آمد و الظاهر لاعزازدین اﷲ را بستود و به سال 412 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (الاعلام زرکلی ص 680). در فوات الوفیات نام او را محمدبن عبدالواحد نوشته و چن...
-
حجرالقمر
لغتنامه دهخدا
حجرالقمر. [ ح َ ج َ رُل ْ ق َ م َ ] (ع اِ مرکب ) زبدالقمر. رغوة القمر. بصاق القمر. بزاق القمر. افروسالنیتوس . مها. مهو. سالنیطس . افروسلونن . و آن نوعی جبسین باشد . سنگی است که نقره را جذب میکند و در حین زیادتی نور قمر اغبریت او مبدل بسفیدی میشود با ...