کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسهیم راز پیش نگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
share model
مدل تسهیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدلی برای پیشبینی تقاضا که در آن مجموع سفرها به اجزای تشکیلدهندۀ آنها تقسیم میشود
-
disproportionation
تسهیم نامتناسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] جابهجایی اتمها یا الکترونهای ظرفیتِ بین اتم یا یونهای یکسان بهگونهایکه محصولات متفاوت حاصل شود
-
general share model
مدل تسهیم کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدلی که در آن سهم عوامل مختلف یک سفر، مانند وسیلۀ نقلیه، از یک مبدأ به یک مقصد مشخص تعیین میشود
-
جستوجو در متن
-
پس و پیش نگر
لغتنامه دهخدا
پس و پیش نگر. [ پ َ س ُن ِ گ َ ] (نف مرکب ) مآل بین . عاقبت اندیش : من همه ساله دل از عشق نگه داشتمی بخدا بودمی از عشق پس و پیش نگر.فرخی .
-
راز گشاینده
لغتنامه دهخدا
راز گشاینده . [ گ ُ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آشکارکننده ٔ راز : رفت یکی پیش ملک صبحگاه راز گشاینده تر از صبح و ماه .نظامی .
-
چشم دریده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] če(a)šmdaride بیشرم؛ بیحیا؛ پررو؛ بیادب: ◻︎ شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت / چشمدریده ادب نگاهندارد (حافظ: ۲۶۲).
-
رازگشاینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] rāzgošāyande فاشکنندۀ سِر؛ آشکارکنندۀ راز: ◻︎ رفت یکی پیش ملک صبحگاه / رازگشایندهتر از صبح و ماه (نظامی۱: ۷۷).
-
پیش اوفتادن
لغتنامه دهخدا
پیش اوفتادن . [ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به پیش افتادن شود : هر ساعت از مژگان خود خون دلم پیش اوفتداین راز مانده بخت بد، اینست پیش افتاد من .امیرخسرو.
-
شهربند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šahrband ۱. بارو و حصار شهر؛ دیوار دور شهر.۲. زندان.۳. (صفت مفعولی) زندانی؛ کسی که در محاصره باشد: ◻︎ حصار فلک برکشیدی بلند / در او کردی اندیشه را شهربند (نظامی۵: ۷۴۴)، ◻︎ درون دلت شهربند است راز / نگر تا نبیند در شهر باز (سعدی۱: ۱۵۴).
-
راز گفتن
لغتنامه دهخدا
راز گفتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سخن با کسی پوشیده گفتن . سرّی بکسی سپردن : نگوید باخرد با بی خرد رازبگنجشکان نشاید طعمه ٔ باز. ناصرخسرو.لاله زاری خوش شکفته پیش برگ یاسمین چون دهان بسّدین در گوش سیمین گفته راز. منوچهری . || نجوی کردن . بیخ گوشی حرف ...
-
پیش افتاد
لغتنامه دهخدا
پیش افتاد. [ اُ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پیش افتاده . || کنایه از قسمت و نصیب : هر ساعت از مژگان خود، خون دلم پیش اوفتداین راز مانده بخت بد، اینست پیش افتاد من . امیرخسرو (از آنندراج ).تا پیش او افتد مگر اشکی ز چشم درفشان درها ذخیره میکنم از بهر پیش ...
-
راز
لغتنامه دهخدا
راز. (اِ) نهانی . سرّ. رمز. آنچه در دل نهفته باشد. (ناظم الاطباء). چیزی که باید پنهان داشت یا به اشخاص مخصوص گفت . (فرهنگ نظام ) : مرا با تو بدین باب تاب نیست که توراز به از من به سر بری . رودکی .به هر نیک و بد هر دوان یک منش براز اندرون هر دوان یک ک...
-
سرباز
لغتنامه دهخدا
سرباز. [ س َ ] (ص مرکب ) روشن . صریح . بدون پرده . فاش : مگو از هیچ نوعی پیش زن رازکه زن رازت بگوید جمله سرباز.عطار.
-
لاله ٔ رازی
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ رازی . [ ل َ / ل ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی لاله : لاله ٔ رازی شکفته پیش برگ یاسمن چون دهان ِ بسّدین در گوش سیمین گفته راز.منوچهری .