کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسمیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تسمیه
/tasmiye/
معنی
۱. نام نهادن؛ نامیدن.
۲. به نام خواندن.
۳. نامگذاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نامگذاری
۲. نامگذاری کردن، نامیدن، نام نهادن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسمیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. نامگذاری ۲. نامگذاری کردن، نامیدن، نام نهادن
-
تسمیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تسمیة ] (مص م .) نام نهادن ، نامیدن .
-
تسمیه
لغتنامه دهخدا
تسمیه . [ ت َ ] (ع مص ) بر سر خود گذاشتن شتران را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
تسمیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تسمیَة] tasmiye ۱. نام نهادن؛ نامیدن.۲. به نام خواندن.۳. نامگذاری.
-
تسمیه
دیکشنری فارسی به عربی
طائفة
-
واژههای مشابه
-
تسمیة
لغتنامه دهخدا
تسمیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) نام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). نامیدن و به نامی خواندن و نام نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نام نهادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام گذاشتن برای کسی ...
-
تَسْمِيَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
ناميدن
-
اصحاب تسمیه
لغتنامه دهخدا
اصحاب تسمیه . [ اَ ب ِ ت َ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طرفداران اصول . مردم اصولی . پیروان اصول .
-
تسمية المعتدي
دیکشنری عربی به فارسی
معرفي متجاوز
-
وجه تسمیه
دیکشنری فارسی به عربی
کنية
-
وجه تسمیه
واژهنامه آزاد
دلیل نام گذاری یا تاریخچه بعضی از کلمات یا عبارات.
-
وجه تسمیه
واژهنامه آزاد
وَجهِ تَسمیه. آن صورتی که (آن وجهی که) شخصی یا چیزی نام برده می شود یا به آن معروف است.
-
واژههای همآوا
-
تسمیح
لغتنامه دهخدا
تسمیح . [ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسان رفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). || راست کردن نیزه . (تاج المصادر بیهقی ). راست کردن نیزه به ثقاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموار...