کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسمیر
لغتنامه دهخدا
تسمیر. [ ت َ ] (ع مص ) استوار کردن چیزی را.و میخ دوز نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی را به میخ استوار کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). در، یا جز آنرا به میخ استوار کردن . (از المنجد). || دامن برزدن و رها کردن .(منتهی ال...
-
واژههای همآوا
-
تثمیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به ثمر رسانیدن ، سود دادن .
-
تثمیر
لغتنامه دهخدا
تثمیر. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار کردن مال . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افزودن و بسیار کردن . (زوزنی ): هر که ... مال بدست آورد و در تثمیر آن غفلت ورزد زود درویش شود. (کلیله و دمنه ). || میوه چیدن و بمعن...
-
تصمیر
لغتنامه دهخدا
تصمیر. [ ت َ ] (ع مص ) بخل کردن و منع نمودن . || در وقت غروب آفتاب درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تثمیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasmir ۱. به ثمر رسانیدن.۲. زیاد کردن مال و بهره گرفتن از آن.
-
جستوجو در متن
-
میخ دوز
لغتنامه دهخدا
میخ دوز. (ن مف مرکب ) دوخته و دوزیده شده با میخ . میخ کردگی و میخ زدگی و با میخ دوخته شده و مستحکم شده . (ناظم الاطباء). مُسَمَّر. (یادداشت مؤلف ).- میخ دوز کردن ؛ میخ زدن و محکم کردن با میخ . (ناظم الاطباء). با میخ بر جایی استوار کردن . تسمیر. (یا...
-
مسامیر
لغتنامه دهخدا
مسامیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِسمار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). میخها. وتدها. رجوع به مسمار شود : مشایخ هر دو دولت در تشبیک اسباب عصمت و توشیح دواعی قربت و تسمیر قواعد الفت به مسامیر مصاهرت و مواصلت به وساطت و سفارت بایستادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ...
-
ارسال
لغتنامه دهخدا
ارسال . [ اِ ] (ع مص ) فرستادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (غیاث ). گسیل کردن . گسی کردن . ایفاد. فارسیان ، ارسال را بر تحفه و سوغات استعمال کنند. (غیاث از مصطلحات ) : شتاب کن در ارسال جواب این نبشته بسوی امیرالمؤمنین . (تاریخ بی...
-
رای
لغتنامه دهخدا
رای . (اِ) رأی . (ناظم الاطباء). فکر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (بهار عجم ) (ارمغان آصفی ) (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2ورق 16) (مجموعه ٔ مترادفات ).اندیشه . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (ارمغان آصفی ) (بهار عجم ) (مجموعه ٔ مترادفات ). در ...
-
دامن
لغتنامه دهخدا
دامن . [ م َ ] (اِ) دامان . ذیل . (دهار). آن قسمت از قبا و ارخالق و سرداری و جز آن که از کمر بزیر آویزد. از کمر به پایین هر جامه . قسمت پایین قبا و غیره از سوی پیش . قسمت سفلای قبا و غیره از قدام . قسمت پایین جامه . رفل . (منتهی الارب ). قسمت پیش از ...