کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسلیم … شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسلیم … شد
دیکشنری فارسی به عربی
إذعَنَ لـ (إلي)
-
واژههای مشابه
-
تسليم
دیکشنری عربی به فارسی
تحويل , استرداد محرمين بدولت متبوعه , اصل استرداد مجرمين
-
گوسفند تسلیم
لغتنامه دهخدا
گوسفند تسلیم . [ ف َ دِ ت َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوسفندی که در قربانگاه برای قربان کردن حاضر سازند، و به مجاز بر شخصی که درکمال تسلیم باشد اطلاق کنند. (آنندراج ) : دل سلیم من آن گوسفند تسلیم است که جز به تیغ تو قربان شدن نمی داند.ملا شانی تکلو (...
-
yield point
نقطۀ تسلیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمترین تنشی که در آن، بدون افزایش تنش، تغییر شکل مومسان (plastic defermation) جسم ادامه مییابد متـ . تنش تسلیم yield stress
-
تسلیم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تمکین کردن، تندر دادن، گردن نهادن ۲. رام شدن، مطیع شدن، منقاد شدن ≠ نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن
-
تسلیم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تفویض کردن، سپردن، واگذاشتن، واگذار کردن ۲. تحویل دادن، مسترد کردن ≠ تسلیم شدن، تحویل گرفتن ۳. راضی کردن، مطیع کردن، منقاد گردانیدن ۴. ارائه دادن، ارائه کردن، عرضه کردن ۵. جان دادن، مردن، فوت کردن
-
نیم تسلیم
لغتنامه دهخدا
نیم تسلیم . [ ت َ ] (اِ مرکب ) دست به ناف رساندن و خم شدن برای سلام نیم تسلیم است و دست به زمین گذاشتن و بر پیشانی گرفتن تمام تسلیم . (آنندراج ). نوعی از سلام و تعظیم که دست بر ناف گذارند و کرنش کنند. (ناظم الاطباء).
-
yield stress
تنش تسلیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← نقطۀ تسلیم
-
shear yielding, shear banding
تسلیم برشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] وارد آوردن تنش بر ماده، فراتر از نقطۀ تسلیم، چنانچه بدون تغییر حجم دچار کجریختی شود
-
پیر تسلیم
لغتنامه دهخدا
پیر تسلیم . [ رِ ت َ ] (اِخ ) لقب مولانا نظام الدین عبدالرحیم خوافی ، از علماء معاصر ملک معزالدین حسین کرت . مقیم دارالسلطنه ٔ هرات . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 384).
-
تسلیم اصفهانی
لغتنامه دهخدا
تسلیم اصفهانی . [ ت َ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) حسن صدرالافاضل . شاعری ادیب بود. او راست : رساله ٔ صبح صادق و دیوان اشعارش بالغ بر پنجهزار بیت است . (از الذریعه ج 9 ص 170).
-
تسلیم اصفهانی
لغتنامه دهخدا
تسلیم اصفهانی . [ت َ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا زین العابدین ، پسر میرزا معین الدین وزیر بکتاش خان حاکم بغداد. وی منشی محمدزمان حاکم کوه کیلویه بود. بیت اول دیوان وی این است :به نامش میکنم اول رقم منشور دیوان راچو تاج شمع زرین می کنم طغرای عنوان را. (...
-
تسلیم خراسانی
لغتنامه دهخدا
تسلیم خراسانی . [ ت َ م ِ خ ُ ] (اِخ ) نام وی شاهرضا و مریدمیرزا حسین سبزواری بود. (از الذریعه ج 9 ص 171).
-
تسلیم سهسوانی
لغتنامه دهخدا
تسلیم سهسوانی . [ ت َ م ِ س َ س َ ] (اِخ ) محمدانوار حسین . اوراست : تاج المدائح فی مدائح کلب علیخان بهادر، حاکم رامپور. (از الذریعه ، ج 9، ص 171).