کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسلیم برشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تسلیم کردن
لغتنامه دهخدا
تسلیم کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واگذاشتن . دادن .سپردن . درسپردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و تسلیم کرد مرآنکس را که امر و خلق از اوست بازگردیده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310). این همه در آن مجلس به من تسلیم کرد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 377).کرد...
-
تسلیم شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ارضخ , استسلام , استسلم , حيوية , خروج , طع , مفصل ، استكانة
-
تسلیم نشدنی
دیکشنری فارسی به عربی
عنيد
-
تسلیم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اترک , استسلم , اودع , منتجع ، أخْضاعٌ
-
تسلیم ناپذیرى
دیکشنری فارسی به عربی
حالة رفض الإستسلام
-
تسلیم شد
دیکشنری فارسی به عربی
استسلم ، استكان ل
-
تسلیم … شد
دیکشنری فارسی به عربی
إذعَنَ لـ (إلي)
-
تسلیم کردن یا شدن
دیکشنری فارسی به عربی
محصول
-
تسلیم دشمن کردن
دیکشنری فارسی به عربی
خن
-
تسلیم شدن مشروط
دیکشنری فارسی به عربی
استسلام مقيّد بشروط
-
تسلیم شرایط (اوضاع) نشد
دیکشنری فارسی به عربی
لم يستسلم للظّروف
-
خاضع و تسلیم كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استعبد
-
تسلیم و رضا
فرهنگ گنجواژه
ایمان کامل، رضایت.
-
نرم و تسلیم
فرهنگ گنجواژه
مطیع.
-
جان بجان آفرین تسلیم کردن
لغتنامه دهخدا
جان بجان آفرین تسلیم کردن . [ ب ِ ف َ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مردن . فوت کردن . درگذشتن از دنیا. متوفی شدن .