کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسلیخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تسلیخ
/taslix/
معنی
= تشلیخ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسلیخ
لغتنامه دهخدا
تسلیخ . [ ت َ ] (اِ) سجاده و جانماز را گویند و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است .(برهان ) (از ناظم الاطباء). سجاده است که فارسی آن جای نماز است و این لغت چون غیرمشهور است در اشعار به مناسبت تشبیه ، تسبیح خوانده اند و مرکز لام را با، تصور کرده ...
-
تسلیخ
لغتنامه دهخدا
تسلیخ . [ ت َ ] (ع مص ) پوست کندن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پوست باز کردن . (از متن اللغة) (از المنجد): سلخ الجرب الجلد؛ قشره . (متن اللغة). سلخ الحر جلده فانسلخ ؛ کشطه . (المنجد). و رجوع به انسلاخ شود.
-
تسلیخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ تسبیح؟] [قدیمی] taslix = تشلیخ
-
واژههای همآوا
-
تثلیخ
لغتنامه دهخدا
تثلیخ . [ ت َ ] (ع مص ) آلوده گردانیدن . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
جانماز
واژگان مترادف و متضاد
تسلیخ، تشلیخ، سجاده، مصلی
-
پوست بیرون کردن
لغتنامه دهخدا
پوست بیرون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوست انداختن . || تسلیخ . پوست بردن . پوست کندن : دشمنانت را فلک دم داد و بیرون کرد پوست این کند ناچار قصابی که بز را بردمید.امیرخسرو.
-
تشلیخ
لغتنامه دهخدا
تشلیخ . [ ت َ ] (اِ) سجاده بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 77) (اوبهی ). سجاده و جای نمازباشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از فرهنگ رشیدی ). سجاده و مصلی . (شرفنامه ٔ منیری ). همان تسلیخ که سجاده باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). دکتر محمد معین درحاشیه ٔ...
-
قناره
لغتنامه دهخدا
قناره . [ ق َ رَ / رِ ] (اِ) چنگک . گوشت آویز. (زمخشری ) . چوبی یا آهنی دراز که قصابان در دیوار مضبوط کنند مثل چوب سردر و میخ های بسیار در آن زنند و مذبوح را بعد تسلیخ به آن میخ ها آویزند و قطعه قطعه کرده فروشند. (آنندراج ) : یک مسلخ است عالمی از دست...