کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسلى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسلى
واژهنامه آزاد
آرامش
-
واژههای مشابه
-
تسلی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیغمی، دلجویی، دلداری، دلسوزی، سلوت ۲. تسلیت ۳. آرامشیافتن
-
تسلی
فرهنگ واژههای سره
دل آرام
-
تسلی
فرهنگ فارسی معین
(تَ سَ لِّ) [ ع . ] (مص ل .) از اندوه رها شدن .
-
تسلی
لغتنامه دهخدا
تسلی . [ ت َ س َل ْ لی ] (اِخ ) تخلص ابراهیم شیرازی شاعر متأخر ایران است ، وی به هندوستان سفر کرد. از اوست :در پریشانی اگر حالم چنین خواهد گذشت آهم از افلاک و اشکم از زمین خواهد گذشت .(از قاموس اعلام ترکی ).
-
تسلی
لغتنامه دهخدا
تسلی . [ ت َ س َل ْ لی ] (اِخ ) تخلص میرزا معصوم استرابادی از شاعران متأخر ایران است . از اوست : آنچنان کز صفر گردد رتبه ٔ اعداد بیش پایه ٔ این ناکسان از هیچ بالا رفته است . (از قاموس اعلام ترکی ).و رجوع به الذریعه ج 9 ص 170 شود.
-
تسلی
لغتنامه دهخدا
تسلی . [ ت َ س َل ْ لی ] (ع اِ) بی غمی و خرسندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) دلخوش و خوش عیش ، مجاز است . (آنندراج ). آسوده . مطمئن . خشنود. شادکام : مگر نسیم چمن همره آورد، ورنی مشام شوق تسلی به جذب بو نشود. طالب آملی (از آنندراج ).زحسن ...
-
تسلی
لغتنامه دهخدا
تسلی . [ ت َ س َل ْ لی ] (ع مص ) سلوت افتادن و واشدن اندوه و تاریکی و آنچه بدان ماند. (مجمل اللغة) (سلوف اسلوت ؟) افتادن و واشدن انبوه (اندوه ؟) و تاریکی و آنچ بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ). واشدن اندوه . (دهار). خورسند و بی غم شدن . (منتهی الارب )...
-
تسلی
لغتنامه دهخدا
تسلی . [ ت َ س َل ْ لی ] (اِخ ) ابوالحسن پسر میرزا جعفر از سادات شیراز معروف به دست غیب است و تولیت امامزاده محمد بدست نیاکان او بود. ابتدا در شیراز و سپس به اصفهان نزد حکیم هدایت تحصیل کرد و بعراق سفر کرد و با حکیم صدرالدین الهی به حج رفت . و رجوع ب...
-
تسلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasalli ۱. خرسندی یافتن؛ آرام یافتن از اندوه؛ خرسند و بیغم شدن.۲. بیغمی؛ بیاندوهی.〈 تسلی دادن: (مصدر متعددی) دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتمزده و غمواندوه او را تخفیف دادن.
-
تسلی
دیکشنری فارسی به عربی
تعزية
-
تسلی
واژهنامه آزاد
کم شدن اندوه
-
تسلی دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دلجویی کردن، دلداری دادن، تسلا بخشیدن، آرامشبخشیدن ۲. نواختن ≠ آزردن
-
تسلی دادن
فرهنگ واژههای سره
دلداری دادن