کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسعیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
conversion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبدیل، تغییر، تغییر کیش، تسعیر
-
قابل للتحويل
دیکشنری عربی به فارسی
قابل تبديل , تغيير پذير , قابل تسعير , انتقال پذير , قابل واگذاري
-
inconvertible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیرقابل تشخیص، مبادله ناپذیر، غیر قابل تغییر، غیر قابل تسعیر
-
مسعر
لغتنامه دهخدا
مسعر. [ م ُ س َع ْ ع َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسعیر. نرخ نهاده و قیمت تعیین شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسعیر شود.
-
مسعر
لغتنامه دهخدا
مسعر. [ م ُ س َع ْ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تسعیر. رجوع به تسعیر شود. برانگیزنده ٔ حرب و آتش . || تعیین کننده ٔ سعر و نرخ . (از اقرب الموارد). نرخ گذار. || حاکم و متصرف در امور. (منتهی الارب ).
-
exchanges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبادلات، تبادل، بورس، مبادله، تعویض، معاوضه، عوض، اسعار، صرافی، تسعیر، ردو بدل کننده، ردوبدل ارز، صرافخانه، جای معاملات ارزی و سهامی، عوض کردن، مبادله کردن، تسعیر یافتن
-
exchange
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبادل، بورس، مبادله، تعویض، معاوضه، عوض، اسعار، صرافی، تسعیر، ردو بدل کننده، ردوبدل ارز، صرافخانه، جای معاملات ارزی و سهامی، عوض کردن، مبادله کردن، تسعیر یافتن
-
تحويل
دیکشنری عربی به فارسی
تغيير , تبديل , تسعير , تغيير کيش , دگرسازي , تغيير شکل , تبديل صورت , دگرگوني , وراريخت
-
سُعِّرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
شعله ور شد(از مصدر تسعير به معناي شعلهور ساختن آتش است ، بطوري که زبانه بکشد )
-
تسعیرنامجات
لغتنامه دهخدا
تسعیرنامجات . [ ت َ م ِ ] (اِمرکب ) ج ِ تسعیرنامه . اوراقی که در آنها نرخ های اجناس تعیین و ثبت می گردید : او التزام مزبور را ضبط و از روی آنها تسعیرنامجات نوشته بمناسبت به ناظر بیوتات عرض و به حقیقت واقع آن برسد. (تذکرةالملوک ص 10). و رجوع به تسعیر ...
-
نرخ گذاشتن
لغتنامه دهخدا
نرخ گذاشتن . [ ن ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نرخ نهادن . اسعار. تسعیر. (یادداشت مؤلف ).- نرخ گذاشتن روی چیزی و متاعی ؛ تقویم کردن . قیمت کردن .
-
نرخ نهادن
لغتنامه دهخدا
نرخ نهادن . [ ن ِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) معین کردن حکومت قیمت و بهای چیزی را. (ناظم الاطباء). تسعیر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اسعار. تقویم : خاشاک و خار قیمت دُرّ و گهر گرفت آنجا که تیغ غمزه ٔ او نرخ جان نهاد.ثنائی (از آنندراج ).
-
تسعیرات
لغتنامه دهخدا
تسعیرات .[ ت َ ] (اِ) ج ِ تسعیر. مأخوذ از تازی ، نرخها و تسعیرها. (ناظم الاطباء) : در باب تسعیرات اجناس که اصناف به مردم شهر می فروشند اگر احدی از اهل حرفه از قرارداد تخلف نماید او را تخته کلاه نماید تا موجب عبرت دیگران گردد. (تذکرةالملوک چاپ دوم ص ...
-
جره ٔ مثقبه
لغتنامه دهخدا
جره ٔ مثقبه . [ ج ُرْ رَ / رِ ی ِ م ُ ث َق ْ ق ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کرزه ٔ آتش افروز از تثقیب به معنی تسعیر. دمه . آتش افروز. آتش فروز. (یادداشت مؤلف ).
-
ضریبه
فرهنگ فارسی معین
(ضَ بِ یا بَ) [ ع . ضریبة ] (اِ.) 1 - سرشت ، خوی 2 - عایدی ضرابخانه ، دخل دارالضرب . 3 - جزیه ، گزیت . 4 - خراج زمین و مانند آن . 5 - گمرک . 6 - تیزی شمشیر، شمشیر. 7 - زخمگاه . 8 - (ص .) زده شده به شمشیر، کشته به شمشیر. 9 - عوارضی که برای تسعیر مالیا...