کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسطیح کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسطیح کردن
لغتنامه دهخدا
تسطیح کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برابر کردن . (ناظم الاطباء). هموار کردن . یکسان کردن . صاف و مسطح کردن زمین و جز آن . و رجوع به تسطیح و تسطح در همین لغت نامه شود. || علم تسطیح کره . دانستن چگونگی نقل کره است به سطح با حفظ خطها و دائره ها که بر...
-
تسطیح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سطح
-
واژههای مشابه
-
levelling course
لایۀ تسطیح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] لایهای از مصالح که برای از بین بردن ناهمواریهای زمین، قبل از شروع عملیات لایهریزی، بر روی سطح قرار میگیرد
-
جستوجو در متن
-
تخت کردن
واژگان مترادف و متضاد
هموار ساختن، مسطح کردن، تسطیح کردن، صاف کردن، همسطح کردن، تراز کردن
-
surfacing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشش، بالا آمدن، جلا دادن، تسطیح کردن
-
surfaced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ظاهر شد، بالا آمدن، جلا دادن، تسطیح کردن
-
flattening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صاف کردن، مسطح کردن، پهن کردن، روحیه خود را باختن، بیمزه کردن، نیم نت پایین امدن، بی تنوع کردن، قسمت پهن کردن، تسطیح کردن
-
flatten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صاف کردن، مسطح کردن، پهن کردن، روحیه خود را باختن، بیمزه کردن، نیم نت پایین امدن، بی تنوع کردن، قسمت پهن کردن، تسطیح کردن
-
flattens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسطح، مسطح کردن، پهن کردن، روحیه خود را باختن، بیمزه کردن، نیم نت پایین امدن، بی تنوع کردن، قسمت پهن کردن، تسطیح کردن
-
تخت کردن
لغتنامه دهخدا
تخت کردن .[ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هموار کردن . تسطیح . مسطح کردن . || پر کردن . لبالب کردن . کامل کردن .
-
راه کوفتن
لغتنامه دهخدا
راه کوفتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) راه کوبیدن . راه رفتن . راه سپردن . طی کردن راه . (آنندراج ). || هموارو مستوی کردن راه . تسطیح کردن راه . صاف کردن راه .
-
خرپشته کردن
لغتنامه دهخدا
خرپشته کردن . [ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسنیم کردن . خلاف تسطیح کردن . رجوع به خرپشته ساختن شود.
-
surfaces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطوح، سطح، رویه، تراز، بیرون، نما، بالا آمدن، جلا دادن، تسطیح کردن