کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسرم
لغتنامه دهخدا
تسرم . [ ت َ س َرْ رُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
واژههای همآوا
-
تصرم
فرهنگ فارسی معین
(تَ صَ رُّ) (مص ل .) 1 - چابکی کردن . 2 - بریده شدن . 3 - پایداری و بردباری کردن .
-
تصرم
لغتنامه دهخدا
تصرم . [ت َ ص َرْ رُ ] (ع مص ) جلدی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). چابکی کردن و نیک رسا شدن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تجلد. (اقرب الموارد). || پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریده گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (نا...
-
تصرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasarrom ۱. چابکی کردن.۲. پایداری و بردباری کردن.۳. بریده شدن.۴. گذشتن؛ بهسر آمدن.
-
جستوجو در متن
-
متسرم
لغتنامه دهخدا
متسرم . [ م ُت َ س َرْ رِ ] (ع ص ) پاره پاره شونده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جدا منقسم و پاره پاره و تکه تکه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسرم شود.