کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسحیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسحیم
لغتنامه دهخدا
تسحیم . [ ت َ ] (ع مص )سیاه گردانیدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
واژههای همآوا
-
تسهیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بخش، تقسیم ۲. توزیع ۳. سهمبری ۴. سهمبندی، سهمدهی
-
تسهیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - سهم بندی کردن . 2 - پارچه را نقش دار ساختن .
-
تسهیم
لغتنامه دهخدا
تسهیم . [ ت َ ] (ع مص ) بُرد به خط بافتن . (تاج المصادر بیهقی ). منقش کردن جامه . || (زوزنی ). چادر مخطط بافتن : سهم البرد؛ خططها بصور کالسهام . (از متن اللغة). || (اصطلاح علم بدیع) آن است که شاعر نسق شعر بر وجهی نهد که بعضی از آن بر بعضی دلالت کند و...
-
تسهیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tashim ۱. سهمبندی کردن؛ جزءجزء کردن.۲. [قدیمی] جامه یا پارچه را نقش کردن و مخطط ساختن.
-
جستوجو در متن
-
تسخم
لغتنامه دهخدا
تسخم . [ ت َ س َخ ْ خ ُ ] (ع مص ) کینه گرفتن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغضب . (متن اللغة). تحقد. (اقرب الموارد). کینه و خشم گرفتن بر کسی . (از المنجد). || روی را سیاه کردن . (از متن اللغة). و رجوع به تسخین و تسحیم شود.