کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسجیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تسجیع
/tasji'/
معنی
سخن با سجع و قافیه گفتن؛ کلام موزون گفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسجیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) با سجع سخن گفتن .
-
تسجیع
لغتنامه دهخدا
تسجیع. [ت َ ] (ع مص ) سخن با سجع گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بانگ کردن کبوتر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به سجع و مسجع شود.
-
تسجیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) tasji' سخن با سجع و قافیه گفتن؛ کلام موزون گفتن.
-
جستوجو در متن
-
مسجع
لغتنامه دهخدا
مسجع. [ م ُ س َج ْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تسجیع. آنکه سخن با سجع و کلام مسجع می گوید. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به تسجیع شود.
-
مسجع
لغتنامه دهخدا
مسجع. [ م ُ س َج ْ ج َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسجیع. رجوع به تسجیع شود. || کلام مسجع، که سجع داشته باشد. (از اقرب الموارد). که به سجع است . که سجع دارد. دارای سجع. باسجع. سخنی است که در آن سجع به کار برده شده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). سخن با قاف...