کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تساویشکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
tiebreaker, tiebreak
تساویشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] راهی برای خروج از حالت تساوی در انتهای مسابقه
-
واژههای مشابه
-
تساوی
واژگان مترادف و متضاد
۱. برابری، تعادل، مساوات، مساوقت، همسنگی ≠ نابرابری ۲. هموزنی ۳. برابر بودن، برابر شدن
-
تساوی
فرهنگ واژههای سره
همچندی، برابر
-
tie 2
تساوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] وضعیتی که در آن هر دو طرف مسابقه یا بازی نتیجۀ یکسان کسب کردهاند
-
تساوی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) برابر شدن با هم .
-
تساوی
لغتنامه دهخدا
تساوی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر مانند شدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تماثل . (متن اللغة) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || مستوی و برابر گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برابر شدن دو چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع بمساوات شود.- تساوی ا...
-
تساوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasāvi ۱. با هم برابر شدن؛ همانند شدن.۲. برابری.
-
تساوی
دیکشنری فارسی به عربی
مساواة , معدل
-
شکنی
لغتنامه دهخدا
شکنی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شکن . (فرهنگ لغات ولف ) : شمیران شکنی سرافراز دهرپراکنده بر نیزه و تیغ زهر.فردوسی .
-
شکنی
لغتنامه دهخدا
شکنی . [ ش ِ ک َ ] (حامص ) شکستگی . (ناظم الاطباء). حاصل مصدر از ریشه ٔ شکستن (شکن ) اما همیشه به صورت ترکیب آید: دل شکنی ، بت شکنی ، کارشکنی ، حق شکنی و غیره . (از یادداشت مؤلف ).- حق شکنی ؛ حق کسی را پایمال کردن . (یادداشت مؤلف ).- کارشکنی کردن ...
-
شکنی
لغتنامه دهخدا
شکنی . [ ش ِ ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به ولایت شکن . (ناظم الاطباء).
-
شکنی
لغتنامه دهخدا
شکنی .[ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان توران : سپه دید [ رستم ] چندان که دریای روم از ایشان نمودی چو یک مهره موم کشانی و شکنی و دری سپاه دگرگونه جوشن دگرگون کلاه .فردوسی .
-
tie vote, tied vote
تساوی آرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وضعیتی که در آن آرا دقیقاً بهطور مساوی میان نامزدها یا گزینههای تصمیمگیری تقسیم شده باشد
-
تساوی بستن
دیکشنری فارسی به عربی
ربطة