کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسابق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تسابق
/tasāboq/
معنی
بر یکدیگر پیشی گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تسابق
فرهنگ فارسی معین
(تَ بُ) [ ع . ] (مص ل .) پیشی گرفتن بر یکدیگر.
-
تسابق
لغتنامه دهخدا
تسابق . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) بر یکدیگر پیشی گرفتن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از دهار) (ازاقرب الموارد) (از المنجد) : اصناف خلایق به خدمت او تسابق و تسارع نمودند. (جهانگشای جوینی ). || تناضل در تیراندازی . (از متن اللغة). || گ...
-
تسابق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasāboq بر یکدیگر پیشی گرفتن.
-
واژههای همآوا
-
تسابغ
لغتنامه دهخدا
تسابغ. [ ت َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ تسبغ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). و رجوع به تسبغ شود.
-
جستوجو در متن
-
متسابق
لغتنامه دهخدا
متسابق . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) پیشی گیرنده بر یکدیگر. (آنندراج ). بر یکدیگر پیشی گیرنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تسابق شود.
-
تساجل
لغتنامه دهخدا
تساجل . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) با یکدیگر فخر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).تباری . (اقرب الموارد). تباری و تسابق . (المنجد).
-
تشائی
لغتنامه دهخدا
تشائی . [ ت َ ] (ع مص ) متفرق و پریشان شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تفرق قوم . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || تسابق قوم . (متن اللغة) (المنجد). || باهم دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تباعد. (اقرب الموارد) (المنجد): تشاء...
-
تسارع
لغتنامه دهخدا
تسارع . [ ت َ رُ ] (ع مص ) بهم (با هم ) شتافتن . (زوزنی ). شتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیشی گرفتن و شتافتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): اصناف خلایق به خدمت او تسابق و تسارع نمودند. (جهانگشای جوینی ).
-
تناطی
لغتنامه دهخدا
تناطی . [ ت َ ] (ع مص ) بهم پیشی گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تسابق . (اقرب الموارد). || مروسیدن با کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمرس . (اقرب الموارد). || فراگرفتن سخن و بهم کشیدن آن را. یقال : تناطی الکلام ؛ ا...
-
تفارط
لغتنامه دهخدا
تفارط. [ ت َ رُ ] (ع مص ) رسیدن کسی را اندوه در افراطیا سبقت نمودن اندوه بسوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیشی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تسابق قوم . (ازاقرب الموارد). || شتافتن . (منتهی الارب ) (آنندر...
-
پیشی
لغتنامه دهخدا
پیشی . (حامص ) سبقت . سابقه . (زمخشری ). تبادر. مبادرت . بَدری . قِدم . قُدَمَه . فرطه . زلجان . (منتهی الارب ). مقابل تأخر. بمعنی پیشدستی آمده که سبقت باشد. (آنندراج ). پیشی گرفتن بر...، سبقت گرفتن بر او : به اندیشه در کار پیشی کنیم بسازیم و با شاه...
-
پیشی گرفتن
لغتنامه دهخدا
پیشی گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) سبق . (دهار). بدارسبقت جستن . مبادرت کردن . جلو افتادن . پیش افتادن . سبقت کردن . بوص . تقدم جستن . انبیاص . مرص . اشتاء. مُشأاة. بذاذة و بذوذة. سباق . تبادر. پیشی جستن . مقدم برهمه آمدن . اعجال . مُغاوله . (من...
-
حجةالاسلام تبریزی
لغتنامه دهخدا
حجةالاسلام تبریزی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به «نیر» و مشهور به حجةالاسلام از علما و دانشمندان اوائل قرن چهاردهم آذربایجان . علاوه بر مراتب علمی ، قریحه ٔ شعری او هم بس...