کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تزوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تزوی
لغتنامه دهخدا
تزوی . [ ت َ زَوْ وی ] (ع مص ) زاویه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوشه گرفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || تقبض . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
واژههای مشابه
-
تزوي
دیکشنری عربی به فارسی
گوشه داري , زاويه داري , لا غري , تندي
-
تَزوى / تسبى
لهجه و گویش بختیاری
tazvi/tasbi تسبیح.
-
جستوجو در متن
-
گوشه داری
دیکشنری فارسی به عربی
تزوي
-
زاویه داری
دیکشنری فارسی به عربی
تزوي
-
لا غری
دیکشنری فارسی به عربی
تزوي , ضمور , عجز
-
تندی
دیکشنری فارسی به عربی
تزوي , حرارة , حموضة , رکلة , زنجبيل , سرعة , عاصفة , عنف , نار
-
زاویه نشینی
لغتنامه دهخدا
زاویه نشینی . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عزلت اختیار کردن . گوشه نشینی . از مردم دوری گزیدن . انزواء. تزوی . و رجوع به زاویه گرفتن شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن احمد دمشقی . یکی از بزرگان بنی محاسن است در نامه ٔ دانشوران از وی چنین یاد شده است : تاج الدین پسر احمد دمشقی از بنی محاسن که در بلده ٔ دمشق طایفه ٔ مشهور میباشد و اعتقاد اهالی اینجا در حق این طایفه این است که نسب ا...