کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تزهلق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تزهلق
لغتنامه دهخدا
تزهلق . [ ت َ زَ ل ُ ] (ع مص ) سپید شدن . (منتهی الارب )(از آنندراج ) (ناظم الاطباء). سفید شدن جامه . (از اقرب الموارد). || صاف و روشن گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فربه گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم...
-
واژههای همآوا
-
تزحلق
لغتنامه دهخدا
تزحلق . [ ت َ زَ ل ُ ] (ع مص )غلطیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تزحلف . (المنجد). رجوع به تزحلف و تزحلک شود.
-
جستوجو در متن
-
صاف گردیدن
لغتنامه دهخدا
صاف گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه شدن . روشن شدن . تزهلق .
-
متزهلق
لغتنامه دهخدا
متزهلق . [ م ُ ت َ زَ ل ِ ] (ع ص ) سفید گردنده و سفید. (آنندراج ). سپید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || صاف و روشن . || فربه . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزهلق شود.