کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تزریق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تزریق
/tazriq/
معنی
داخل کردن داروی محلول در زیر پوست بدن یا درون رگ بهوسیلۀ سوزن توخالی؛ آمپول زدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آمپول زدن، زرق
۲. آمپولزنی
۳. تنقیه
فعل
بن گذشته: تزریق کرد
بن حال: تزریق کن
دیکشنری
injection
-
جستوجوی دقیق
-
تزریق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمپول زدن، زرق ۲. آمپولزنی ۳. تنقیه
-
injection
تزریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] وارد کردن دارو یا مادۀ مغذی به درون بدن با استفاده از سوزن و سرنگ
-
تزریق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) وارد کردن داروهای مایع به وسیلة سرنگ در بدن .
-
تزریق
لغتنامه دهخدا
تزریق . [ ت َ ] (مص ) ریا و نفاق و دروغ و کسی را به ریا ونفاق و دروغ نسبت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
تزریق
لغتنامه دهخدا
تزریق . [ ت َ ] (مص ) درچکانیدن . داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا در داخل رگ بوسیله ٔ سوزن مخصوص آمپول زدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
تزریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) tazriq داخل کردن داروی محلول در زیر پوست بدن یا درون رگ بهوسیلۀ سوزن توخالی؛ آمپول زدن.
-
تزریق
دیکشنری فارسی به عربی
حقن , صب , طلقة , نقل
-
واژههای مشابه
-
acid feed
تزریق اسید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] استفاده از اسید در عملیات شیمیایی آبهای خنککن برای واپایش میزان جرمگرفتگی کلسیمکربنات و به دست آوردن بیشترین مقدار گندزدایی (disinfection) با استفاده از کلر
-
shooting gallery
تزریقخانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] هر جا که در آن تزریق مواد اعتیادآور انجام شود
-
subcutaneous injection, hypodermic injection
تزریق زیرجلدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] نوعی دارورسانی که در آن مادۀ دارویی را در زیر بافت پوست تزریق میکنند
-
تزریق صفاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ← تزریق درونصفاقی
-
تزریق عضلانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ← تزریق درونعضلانی
-
تزریق بیان
لغتنامه دهخدا
تزریق بیان . [ ت َ ب َ ] (ص مرکب ) کاذب و دروغگو. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به تزریق شود.
-
تزریق کردن
لغتنامه دهخدا
تزریق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درچکانیدن داروی مایع در زیر جلد، یا در داخل عضله یا ورید انسان و حیوان بیمار. تزریق . و رجوع به تزریق شود.