کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تزده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تزده
/tazde/
معنی
= تژده
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تزده
لغتنامه دهخدا
تزده . [ ت َ دَ ] (اِ) مطلق اجرت را گویند عموماً. (برهان ). مزد. (فرهنگ جهانگیری ). تزده و اجرت . (ناظم الاطباء). عموماً اجرت را گویند. (انجمن آرا). مزد مطلق . (فرهنگ رشیدی ). || اجرت راست کردن آسیا خصوصاً. (برهان ) (از ناظم الاطباء). مزد راست کردن آ...
-
تزده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tazde = تژده
-
جستوجو در متن
-
ترزده
لغتنامه دهخدا
ترزده . [ ت َ زَ دَ / دِ / ت َ رَ دَ / دِ ] (اِ) قباله ٔ خانه و باغ باشد. (برهان ). قباله و چک . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی )(از فرهنگ جهانگیری ). قباله . (صحاح الفرس ) (اوبهی ) (شرفنامه ٔ منیری ). حالا تزده گویند بحذف رای مهمله . (فرهنگ رشی...
-
تژده
لغتنامه دهخدا
تژده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) مزد گندم آسیا کردن . || اجرت آسیا ساختن و تیز نمودن آسیا باشد. || دندانه های کلید. || غنچه ٔ گل . || غنچه زدن برگ باشد از درخت یعنی سربرآوردن از درخت . (برهان ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء). و رجوع به ترده و تزده و تژده شود...
-
ابوالطیب متنبی
لغتنامه دهخدا
ابوالطیب متنبی . [ اَ بُطْ طَی ْ ی ِ ب ِ م ُ ت َ ن َب ْ بی ] (اِخ ) احمدبن حسین بن حسن بن عبدالصمد الجعفی الکندی الکوفی المعروف بالمتنبی . شاعر مشهور. مولد او در محلت کنده ٔ کوفه به سال 303 هَ . ق . بود و ابن خلکان گوید: نام و نسب اورا احمدبن حسین بن...