کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تزاجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تزاجر
معنی
(تَ جُ) [ ع . ] (مص ل .) همدیگر را از انجام کاری نهی کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تزاجر
فرهنگ فارسی معین
(تَ جُ) [ ع . ] (مص ل .) همدیگر را از انجام کاری نهی کردن .
-
تزاجر
لغتنامه دهخدا
تزاجر. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) زجر کردن بعضی مر بعضی را از منکر. (ناظم الاطباء). بازداشتن بعضی مر بعضی را از منکر. (از اقرب الموارد). بازداشتن گروهی مر گروهی را از شر. (از المنجد). || یکدیگر را به هیجان آوردن لشکریان . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تضاجر
لغتنامه دهخدا
تضاجر. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) اندوهناک نمودن خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).