کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تر و تمیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تر و تمیز
دیکشنری
neatly, shipshape, smart, soigné, spick-and-span, streamlined, trim
-
جستوجوی دقیق
-
تر و تمیز
لغتنامه دهخدا
تر و تمیز. [ ت َ رُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در تداول عوام پاک و پاکیزه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تر و تمیز
لهجه و گویش تهرانی
پاکیزه
-
تر و تمیز
فرهنگ گنجواژه
شسته و رفته
-
واژههای مشابه
-
تُر
لهجه و گویش بختیاری
torr دنبال، پى. inam raft torr-e u>:این هم دنبال او رفت> .
-
تَر
لهجه و گویش بختیاری
tar 1. تر، تازه؛ 2. علوفه تر.
-
تَر
لهجه و گویش بختیاری
ta:r طور، نوع. če ta:ri>:چهطورى؟ چه جورى؟> ، ita:ri>:اینطورى> .
-
تُر،تُر خوردن
لهجه و گویش تهرانی
گشت،گشتن
-
گل تر
لغتنامه دهخدا
گل تر. [ گ ُ ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل تازه . || کنایه از عارض خوبان . || دست محبوبان . (برهان ) (آنندراج ).
-
گهر تر
لغتنامه دهخدا
گهر تر. [ گ ُ هََ رِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مخفف گوهر تر. رجوع به همین کلمه شود.
-
کباب تر
لغتنامه دهخدا
کباب تر. [ ک َ ب ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کباب آبدار. || برف . (آنندراج ).- کباب تر از ران آهو ؛ کباب آبدار از گوشت ران آهو.- || کنایه از پرگالهای برف است که در ایام زمستان می بارد. (برهان ) (آنندراج ) : کباب تر از ران آهوی نرنمک ریخته آب را د...
-
wet air
هوای تَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هوای اشباعشده از بخار آب
-
اولی تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'o[w]lātar سزاوارتر؛ شایستهتر؛ بهتر: ◻︎ ترک احسان خواجه اولیتر / کاحتمال جفای بوابان (سعدی: ۱۱۲). Δ با آنکه اولی خود صفت تفضیلی است، باز هم در فارسی علامت صفت «تر» به آن میافزایند.
-
آشوب تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšubtar پرغوغاتر؛ پرفتنهتر: ◻︎ بلایی زاین جهان آشوبتر نیست / که رنج خاطر است ار هست ور نیست (سعدی: ۹۸).
-
کوچک تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kuča(e)ktar ۱. خردتر.۲. اندکتر.