کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تریم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تریم
لغتنامه دهخدا
تریم . [ ت َ ] (اِخ ) شهری است به حضرموت . (منتهی الارب ) (از متن اللغه ). نام یکی از دو شهر حضرموت است زیراحضرموت اسم تمام ناحیه ای است که دو شهر شبام و تریم در آن قرار دارد و در هر یک قبیله ای است که هر شهر بنام همان قبیله نامیده میشود. (از معجم ال...
-
تریم
لغتنامه دهخدا
تریم . [ ت َ ] (ع ص ، اِ)فروتنی نماینده برای خدا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد ملوث به معایب یا ملوث به چرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تریم
لغتنامه دهخدا
تریم . [ ت ِ ی َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام وادیی است میان مضایق و وادی یبع... ابن السکیت گوید نزدیک مدین است . (از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
طریم
لغتنامه دهخدا
طریم . [ طَ ] (ع اِ) خشم . یقال : طار طریمه ؛ یعنی خشم گرفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طریم
لغتنامه دهخدا
طریم . [ طِرْ ی َ ] (ع ص ، اِ) انگبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ).عسل . || ابر سطبر توبرتو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر ستبر. (مهذب الاسماء). || (ص ) رجل طریم ؛ مرد درازبالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
واپس تر
لغتنامه دهخدا
واپس تر. [ پ َ ت َ ] (ص تفضیلی مرکب ) عقب تر. بازمانده تر : عمر همه رفت و به پس کس تریم قافله از قافله واپس تریم . نظامی .به زیر چنگ خرچنگ اندری تواز آن هر ساعتی واپس تری تو. عطار (اسرارنامه ).هر که صبر آورد گردون بر رودهر که حلوا خورد واپس تر رود.مو...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن احمد یمنی . وی به سال 1019 هَ . ق . در تریم متولد شد و پس از فرا گرفتن ادب و فقه از مشایخ یمن اخذ تصوف کرد، آنگاه بهندوستان شد و جاه و مرتبتی بزرگ یافت و بعربستان بازگشت و در موطن خود تریم به سال 1057 هَ . ق . در...
-
عطیه
لغتنامه دهخدا
عطیه . [ ع َ طی ی َ ] (اِخ ) نام راوی شعر سنائی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اند بار از تو و دیوانه عطیه کل و کورکل تر و کورتر و غرتر و دیوانه تریم .سوزنی .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن عبداﷲ. از مشایخ صوفیه و عالم فقه و حدیث ، ولادت او در تریم و وفاتش در 1004 هَ . ق . بوده است .
-
تازه تر
لغتنامه دهخدا
تازه تر. [ زَ / زِ ت َ ] (ص تفضیلی ) خرم تر. نوتر : خیز بت رویا، تا مجلس زی سبزه بریم که جهان تازه شد و ما ز جهان تازه تریم . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 179).رجوع به تازه شود.
-
درآمل
لغتنامه دهخدا
درآمل . [ دَ م ُ ] (اِخ ) نام موضعی است که شرابی بغایت خوب از آن آرند. (از فرهنگ جهانگیری ) : می درآملی ای جان بیار تا بخوریم که سوی آب درآمل ز خاک تشنه تریم .سراج الدین قمری .
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام وادیی است در «أیثل » که در اطراف مدینه باشد و در آن چشمه ای است و آن را خیف الشبا گویند و این خیف از آن ِ اولاد جعفربن ابیطالب باشد : تمرالسنون الخالیات و لاأری بصحن الشبا اطلالهن تریم .کثیر (از معجم البلدان ).
-
بافضل
لغتنامه دهخدا
بافضل . [ ف َ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن عبدالرحمن بن ابی بکر حضرمی شافعی صوفی . بسال 979 هَ . ق . در تریم (حضرموت ) درگذشت . او راست : الفصول الفتحیه فی التصوف . (از معجم المؤلفین ج 3).