کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تریشه،تیریشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تریشه،تیریشه
لهجه و گویش تهرانی
خرده، تراشیدن، تراشه،تریشنه، برش ،باریکه پارچه
-
واژههای مشابه
-
تِریشه / تیریشه بستن
لهجه و گویش تهرانی
دخیل بستن به امامزاده و مکان یا درخت مقدس
-
fillet scab
تریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] برجستگی نازک و تیغهمانند با سطح بیقاعده که در مجاورت گوشهها یا در کنارههای زوایای داخلی قطعۀ ریختگی به وجود میآید
-
تریشه
فرهنگ فارسی معین
(تَ ش ِ) (اِ.) تراشه ؛ هر چیز خرده ریز مانند خرده کاغذ، چوب و...
-
تریشه
لغتنامه دهخدا
تریشه . [ ت َ / ت ِ ش َ / ش ِ ] (اِ) تریش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) : جلدی به تن خسته ٔ این زار نمانده ست سراج غمت بسکه کشیده ست تریشه . سلیم (از فرهنگ نظام ).و رجوع به تریش شود. || تراشه و خرده که از تراشیدن چوب بیرون می آید. (از فرهنگ نظام ). ...
-
تریشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تریش› teriše هر چیز خردهریزه، مثل ریزۀ کاغذ، ریزۀ چوب، و مانند آن؛ تراشه.
-
تریشه تریشه
لهجه و گویش تهرانی
پاره پاره پاره
-
تیرشه، تریشه
لهجه و گویش تهرانی
باریکه پارچه، پارچه که به حرم میبندند. تراشه چوب