کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تریز
/teriz/
معنی
۱. دامن لباس.
۲. دامن قبا.
۳. گوشۀ دامن قبا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
triangle
-
جستوجوی دقیق
-
تریز
لغتنامه دهخدا
تریز. [ ت ِ ] (اِ) شاخ جامه و قبا را گویند و آن دو مثلث باشد از دو طرف دامن جامه . (برهان ). قطعه ای از جامه و قبا و آن مثلث باشد. (غیاث اللغات ). شاخ جامه و قبا یعنی دو مثلث واقع در هر طرف دامن آن . (ناظم الاطباء). شاخ جامه که تیریز گویند. (فرهنگ رش...
-
تریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تیریز، تریج› [قدیمی] teriz ۱. دامن لباس.۲. دامن قبا.۳. گوشۀ دامن قبا.
-
جستوجو در متن
-
تریج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) terij = تریز
-
شون
لغتنامه دهخدا
شون . (اِ) تریز پیراهن . (ناظم الاطباء).
-
تریج
لغتنامه دهخدا
تریج . [ ت ِ ] (اِ) تریز. تیریز: به تریج قبای کسی بر خوردن ، بصورت استهزاء؛کمترین بی حرمتی شدن به کسی که حرمتی ندارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به تریز و تیریز شود.
-
بغلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baqalak ۱. غده یا دملی که در زیر بغل پیدا شود.۲. تِریزِ جامه.
-
تریج
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (اِ.) لبة پایین جامه و قبا، تریز، تیریز.
-
ردن
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (اِ.) بن آستین و تریز. ج . ادان .
-
سوزه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) تریز جامه ، تک پارچه ای که در زیر بغل پیراهن یا میان شلوار دوزند.
-
نفاجة
لغتنامه دهخدا
نفاجة. [ ن ُف ْ فا ج َ ] (ع اِ) تریز جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عب
لغتنامه دهخدا
عب . [ ع ُ ب ب ] (ع اِ) تریز و بن آستین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
نفجة
لغتنامه دهخدا
نفجة. [ ن ُ ج َ ] (ع اِ) تریز جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رقعةالدخریص . (اقرب الموارد). ج ، نُفَج .
-
سوچه
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (اِ.) = سوجه . سوزه : 1 - پارچه ای چهار گوشه که در زیر بغل جامه دوزند؛ بغلک . 2 - پارچة مثلث متساوی - الساقین که از سر تریز جامه ببرند تا خشتک را بر آن دوزند.
-
تردین
لغتنامه دهخدا
تردین . [ ت َ ] (ع مص ) جامه را بن آستین کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ردن ساختن برای پیراهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (المنجد). تریز ساختن برای پیراهن . (ناظم الاطباء).