کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تریان
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تِ) (اِ.) 1 - طبق چوبین . 2 - طبقی که از شاخ بید بافند.
-
تریان
لغتنامه دهخدا
تریان . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) طبقی بود که از بید بافند بر مثال سله . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 327). چیزی باشد از شاخ بید بافته بر مثال طبقی . (حاشیه ٔ همین کتاب ). چپینی باشد بر مثال طبقی ازبید. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). طبقی بافته که از شاخ بید بافند. (صحا...
-
تریان
لغتنامه دهخدا
تریان . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج و شهرستان مراغه و 38 هزارگزی قره آغاج و 27 هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 113 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غله است .شغل اهال...
-
تریان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ta(e)r[i]yān = ترنیان
-
واژههای همآوا
-
طریان
لغتنامه دهخدا
طریان . [ طَ رَ ] (ع مص ) حادث شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نو درآمدن . (کنزاللغات ). || وارد شدن چیزی در چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بر سر چیزی درآمدن . (کنزاللغات ).
-
طریان
لغتنامه دهخدا
طریان . [ طِرْ ریا ] (ع اِ) خوان ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تریان . ج ، طریانات . (مهذب الاسماء). طَبَق . (برهان ).
-
طریعن
لغتنامه دهخدا
طریعن .[ ] (معرب ، اِ) اسیوش است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
طریان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarayyān حادث شدن؛ پیدایش.
-
جستوجو در متن
-
طریان
لغتنامه دهخدا
طریان . [ طِرْ ریا ] (ع اِ) خوان ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تریان . ج ، طریانات . (مهذب الاسماء). طَبَق . (برهان ).
-
ترنیان
لغتنامه دهخدا
ترنیان . [ ت َ ](اِ) مصحف تریان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). طبقی باشدکه از شاخهای بید ببافند و آنرا جهیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). سبدی و طبقی باشد پهن که از چوب شاخهای بید بافند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). و به تقدیم تح...
-
ترینان
لغتنامه دهخدا
ترینان . [ ت َ ] (اِ) طبق پهن چوبین باشد. (برهان ) (آنندراج ). طبقی است . (شرفنامه ٔ منیری ). طبق چوبین . (ناظم الاطباء). || و طبق و سبد پهنی را نیز گویندکه از شاخهای باریک چوب بید ببافند. (برهان ) (آنندراج ). سبدی است که از بید ببافند. (شرفنامه ٔ من...
-
رشیدی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
رشیدی سمرقندی . [ رَ دی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) سیدالشعرا، استاد ابومحمد رشیدی سمرقندی . از سخنسرایان نامی قرن ششم هَ . ق . در ماوراءالنهر است . کنیه و لقب او را ابورشید عبداﷲ یا عبدالسید... نیز نوشته اند. رشیدی با عمعق در روزگار سلطان خضربن ابراهیم م...
-
سبزه
لغتنامه دهخدا
سبزه . [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) سبزی . گیاه نورسته . گیاه خودروی نورسته . رستنی و نبات . (آنندراج ). علف و گیاه . گیاه که در قطعه زمینی رویَد. (از فرهنگ نظام ). علف های سبز. گیاه و علف تنک که در کنار هم روید و از خاک بسیار نشود و ساقه ای باریک و پر...