کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تریاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تریاق
/ta(e)r[i]yāq/
معنی
ترکیبی از داروهای مسکّن و مخدّر که در طبّ قدیم بهعنوان ضد درد و ضد سم به کار میرفته؛ پادزهر؛ پازهر؛ داروی ضد زهر؛ تریاک: ◻︎ هرغمی را فرجی هست ولیکن ترسم / پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید (سعدی۲: ۴۴۶).
〈 تریاق فاروق: (پزشکی) [قدیمی] نوع اعلای تریاق.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افیون، پادزهر، پازهر، تریاک، ضدزهر، نوشدارو ≠ زهر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تریاق
واژگان مترادف و متضاد
افیون، پادزهر، پازهر، تریاک، ضدزهر، نوشدارو ≠ زهر
-
تریاق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ معر. ] (اِ.) پادزهر، پازهر.
-
تریاق
لغتنامه دهخدا
تریاق . [ ت َ / ت ِرْ ] (معرب ، اِ) معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف ، که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آمیزند و آن دافع اقسام زهرهای نباتی و حیوانی باشد. (غیاث اللغات ). مأخوذ از یونانی ، معجونی مرکب از داروهای چند که وقتی آنرا دوای مخصوص ه...
-
تریاق
لغتنامه دهخدا
تریاق . [ ت ِرْ ] (اِخ ) دهی است به هرات . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). و رجوع به تریاقی شود.
-
تریاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ta(e)r[i]yāq ترکیبی از داروهای مسکّن و مخدّر که در طبّ قدیم بهعنوان ضد درد و ضد سم به کار میرفته؛ پادزهر؛ پازهر؛ داروی ضد زهر؛ تریاک: ◻︎ هرغمی را فرجی هست ولیکن ترسم / پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید (سعدی۲: ۴۴۶).&lan...
-
تریاق
دیکشنری فارسی به عربی
دواء
-
واژههای مشابه
-
تریاق اربعه
لغتنامه دهخدا
تریاق اربعه . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معجونی است دافع زهرها و مفید صرع و لقوه . اجزایش چهار است : جنطیانا، حب الفار، زراوند، مر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بگیرند زراوند طویل و جنطیانا و حب الفار و مر، از هر یکی ر...
-
تریاق اکبر
لغتنامه دهخدا
تریاق اکبر. [ ت َ / ت ِرْ ق ِ اَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تریاق فاروق ، تریاق الافاعی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). داروئی که از گوشت افعی ها بدست آرند. (ابن بیطار ج 1 ص 48).و رجوع به تریاق و تریاق فاروق و تریاق کبیر شود.
-
تریاق بزرگ
لغتنامه دهخدا
تریاق بزرگ . [ ت ِ/ ت َرْ ق ِ ب ُزُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ظاهراً همان تریاق اکبریا تریاق کبیر است : و بهترین چیزی مردم پیر را تریاق بزرگ است خاصه به سبب سده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تریاق بوشنجه
لغتنامه دهخدا
تریاق بوشنجه . [ ت ِ / ت َرْ ق ِ ش َ ج َ / ج ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لبن الیتوع : ولبن الیتوع که آنرا تریاق بوشنجه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
تریاق پارسی
لغتنامه دهخدا
تریاق پارسی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تریاق فارسی شود.
-
تریاق تپه
لغتنامه دهخدا
تریاق تپه . [ ت ِرْ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران که در 11 هزارگزی جنوب باختری شهریار و 11 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. جلگه ای است معتدل و 182 تن سکنه دارد. محصول آنجا غله و بنشن و چغندر و انگور است . شغل مردم زراعت است و ر...
-
تریاق ترکی
لغتنامه دهخدا
تریاق ترکی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مومیایی را گویند و آن انسانی و کانی هر دو میباشد. (برهان ) (آنندراج ). مومیایی . (ناظم الاطباء).
-
تریاق ثمانیه
لغتنامه دهخدا
تریاق ثمانیه . [ ت َ / ت ِرْق ِ ث َ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تریاقی که از اختلاط و اخلاط (مرکبات ) هشت گانه سازند و سود آن بیشتر از تریاق اربع است . (از بحر الجواهر). تریاقی که از هشت خلط کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زراوند طویل ، ریو...