کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترک گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
reneging
ترک صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خروج از صف قبل از رسیدن نوبت
-
longitudinal crack
تَرَک طولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] ترکی که محور اصلی آن تقریباً موازی با راستای جوش است
-
transverse crack
تَرَک عرضی1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] ترکی که محور اصلی آن تقریباً عمود بر راستای جوش است
-
transverse fissure
تَرَک عرضی2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی عیب ریل شامل شکستگی یا ترک در سطح مقطع عرضی ریل که از نزدیکی یا مرکز تاج ریل شروع میشود
-
abandon ship
ترک کشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ترک کردن کشتی در مواقع اضطراری
-
tension crack
تَرَک کششی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی تَرَک که براثر تنش کششی به وجود آمده است
-
tide crack
ترک کِشَندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] شکاف نازک بهوجودآمده میان یخ دریا و یخ ساحل که ناشی از حرکت عمودی کِشَند است
-
throat crack
تَرَک گلویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نوعی ترک در گلویی جوش گوشهای
-
crack sealing
تَرَکگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری] ترمیم تَرَکهای سطح راه یا سازههای بتنی
-
armistice
ترک مخاصمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] معاهدهای که براساس آن مخاصمه بهطور موقت خاتمه داده میشود، ولی حالت جنگ باقی میماند
-
crizzle
تَرَک مویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ترک ریزی که بر سطح ماده ظاهر میشود
-
بیات ترک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تُ) (اِمر.) آوازی است بسیار یکنواخت و عامه پسند.
-
ترک خوردن
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ. خُ دَ) (مص ل .) (عا.) شکاف برداشتن .
-
ترک کردن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) واگذاشتن ، رها کردن .
-
ترک جوش
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِمر.) آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد، گوشت نیم پخته .